ايفاي نقش در انيمه ي عاشقان شيطاني

[!Miss Elsa]

(چشمامداشت تغییر میکرد)گفتم همه گمشن بیرون حالا....نشنیدین سرورتون چیگفت....
(بعد رزالین شدم) هههههههه(خنده شیطانی)

[ali#_#]

(رفتم دست یویی گرفتم) این حرفو نزن فقط الان با من بیا

[R.Tezuka]

(خودمورسوندم به اتاق یویی.آیاتو بیهوش افتاد روی تخت یویی.کنار سوبارو ایستادم و چند قدم رفتم جلوتر.شونه های یویی رو گرفتم توی دستام و تکونش دادم)یویی؟یویی؟

[ali#_#]

رجی یویی از اینجا ببر من مواظب این زن هستم

[youi]

ما ...بايد چي كار كنيم؟مي ترسم اياتو همه ي اينا تقصير منه همشون بچه ها بايد چي كار كنيم سوبارو ريجي خدايا دارم ديوونه مي شم(سرم رو بين دوتا دستام گرفتم)

[ali#_#]

هیچ کاری نمیتونیم بکنیم فقط باید ایاتو خودش مقاومت کنه

(اخم کرده بودم)دختر چند بار بهت بگم اینا تقصیر تو نیست

[youi]

سوبار...و دوست دارم بمي..رم 
سوبا..رو تو بهم بگو چي كار كنم اين حسي هست كه دارم..

[ali#_#]

Spoiler (Click to View)

هیچی بشین نگاه کن:/

(رفتم پیشش دستشو گرفتم )دختر این حرفو نزن اگه بمیری بنظرت چیزی عوض میشه فقط اوضاع بدتر میشه
 

[youi]

درست مي گي سوبارو(رفتم تو بغل سوبارو و گريه كردم)

[ali#_#]

دختر گریه نکن دیگه

(بغلش کردم تو گوشش )بیا از اینجا بریم ایاتو باید استراحت کنه