ایفای نقش باب اسفنجی

[mj3]

باب اسفنجی
می خوایم بریم فروشگاه ولی پول نداریم سندی

[abolfazl888]

میدم ولی به یه شرطی
باید بیای روت دستگاه حباب سازمو امتحان کنم
این دستگاه جوریه که به فرد مورد نظر حباب میزنی بعد میتونی ازادانه روی هوا حرکت کنه
قبول میکنی؟

[mj3]

باشه سندی

[abolfazl888]

(روت دستگاهمو میزنم میری هوا یخورده جلو میری ...... حباب میترکه میوفتی زمین)
چرا اینطوری شد؟
بیا اینم یکم پول بابت همکاری

[ADP]

(چند ساعت بعد)
(اختاپوس روز کاریش تموم شده و خسته و کوفته برمیگرده خونه. حموم میکنه و یه فنجون قهوه برای خودش میریزه. با لباس گرم هم میره تو تختخوابش و با قیافه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه میخواد استراحت کنه. اما یهو با صدای چندتا خنده از اون بیرون از جاش میپره و قهوه میریزه رو لباسش. با اعصاب خردی میره و پنجره رو باز میکنه و خطاب به اون بیرونیا میگه): باب اسفنجی! پاتریک! دارین چکار میکنین؟ 

[mj3]

باب اسفنجی
اختاپوووووووووووس ما ها خیلی خوشحالیم چون تونستیم بریم فروشگاه و تمام بستنی های اونارو بخریم نمی یای توهم بخری

[ADP]

(اختاپوس که تعجب کرده بود میگه): ببینم شماها پول اون همه بستنی رو از کجا اوردین؟ 
اصلا کجا میخواین نگهشون دارین؟ 
من وقت خودمو با اون بستنی های مسخره تلف نمیکنم! (و محکم پنجره رو به هم میکوبه)


اما وقتی دوباره میره تو تختخوابش صدای داد و فریاد میشنوه و فکر میکنه): آه! حالا زیاد هم ایده اش بد نبود. ولی ولش کن مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من با اون دیوونه ها وقتمو تلف نمیکنم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[mj3]

باب
میره در خونه ی اختاپوس رو محکم میزنه و می گه:اختاپوس اختاپوس

[ADP]

(اختاپوس که دوباره اعصابش ریخته بود به هم میره در رو بار میکنه و با عصبانیت میگه): باب اسفنجی! اصلا حوصله بازی کردن ندارم!  خواهشا بذار تو آرامش و تنهایی خودم باشم! 

[mj3]

اختاپوس می دونی چیه(یه خنده ی ریز می کنه و با انگتاش بازی می کنه)ماها پول4تا بستنی رو داشتیم به فرشنده گفتیم بیاد بقیش رو از تو بگیره