ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[white knight]

کنار خواهرم میشینم ومنتظر میمونم به قوانین دراگون فکر میکنم محلی که من و وویلا توش تعلیم دیدیم یه سری جنگجوی آزاد که جلوی نیروهای شیطانی وایمیسن دراگون سه تا قانون مهم داشت:به هیچ کس کامل اعتماد نکن مگر اینکه قلبش را به تو داده باشد،همیشه یک فن پنهان داشته باش چیزی که هیچ کس از آن خبر ندارد،درهرشرایطی ادامه بده.
با دستم روی میز ضرب میگیرم ،قوانین دراگون برای زندگی ونبرد در دنیای وحشی ساخته شده بودند.
به آن جمع چند نفری نگاه میکنم همه ی آن ها قدرتمند و هدفمند هستنداین مایه خوشحالیمه.

[Noctis_P]

پشت سر ارورا وارد می شوم.چشمانم را از روی آن پسر که خود را مایکل نامیده بود بر نمی دارم ،حتی اگر ارورا به او اعتماد داشته باشد، باز هم چشمانم را از روی او بر نمی دارم

[مین جی]

من اروم اروم قدم بر می داشتم .دیگه از این همه راه رفتن خسته شده بودم.پس
همین که یه صندلی دیدم روش نشستم و منتظر موندم تا سر بحث رو باز کنند.
بالاخره برای همین اینجا بودم.

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

چشم از ان فضای عجیب که باعث تعجبم شده بود برداشتم و روی یکی از صندلی های دور میز گرد قرمز نشستم ، بقیه هم یکی یکی امدند و نشستند .
به ان ها نگاه کردم ، همه انگار حالت دفاعی گرفته بودند . خود من هم دستم را از روی شمشیرم بر نمیداشتم .
مایکل حس خوبی به من نمیداد ... و او تنها کسی در اتقاق بود که پوزخند به لب داشت و بیخیال به نظر میرسید ...
بعد از دقایقی که در سکوت گذشت از یکی از درهای سالن سه مرد وارد شدند ... و باعث شدند جمع کوچک ما به 9 نفر برسد ...

[Miikasa Ackerman]

 با حرص دستم را به میز میزدم و متقابلا پوزخند میزدم
این دیگر خارح از تحملم بود در اخر تصمیم را گرفتم
و به تک تک انها یک پرونده دادم
نشانی،اطلاعات ولی.....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

_اهه ارورا این کاغذ بازی ها برای چیه؟من از...از وقتی یادمه پدر و مادر نداشتم پس...اینجا چی بنویسم؟
زیر چشمی به مایکل نگاهی می اندازم و منتظر میمانم تا حرفی بزند

[Miikasa Ackerman]

جوری بهش نگاه میکنم که نگار یک احمق دیده ام:
جدی؟یعنی یه دفعه از فضا پرت شدی پایین؟عجیبه!
از جا بلند میشوم و میروم کنارش پشت صندلی پرونده اش را در میاورم
و بهش میدهم و چشمانم را ریز میکنم
:بهتره فعلا این لیست رو بیخیال بشید و یک پرونده را روی میز پرت میکنم
همه خم میشوند چشمان همه ریز میشود تا نوشته هارا بخوانند
:این اخرین اطلاعات از شیاطین هستش،هر وقت کلش رو خوندید نقشه رو میگم
در ذهن مارتین جستجو کردم مسلما میخواست بگوید اینا رو از کجا اوردی و به درد سنت نمیخورد

[Noctis_P]

چشمانم را ریز کردم و گفتم:این غیرقانونیه !داری مقررات رو نقض می کنی!!با این یکی دیگه نمی تونم کنار بیام!

[white knight]

درحالیکه سرم را میخارونم میگم:مسئول اینجا کیه؟بذارین خودشون بیان بگن میخوایم چکار کنیم

[مین جی]

من بالاخره زبان گشودم و برای اولین بار در جمع گفتم.
متوجه منظورتون نمیشم . دقیقا بگین ما برای چی اینجا هستیم و الان دارین جی کار میکنین؟
مسئله ی پرونده و اون کاغذ های نمیدونم اطلاعات در موردمون واسه چیه دیگه؟
قرار این بود؟