ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[Death]

همه داشتن با هم بحث میکردن به دیوار تکیه دادم و کاغذی که ارورا داده بود رو پر کردم و بهش دادم .... 
مایکل : بزودی ماموریتمون رو اعلام میکنن ... پس صبر کنین ... که ناگهان یک فرد با لباس ارتشی وارد شد به نظر میرسید فرمانده باشد ...!
 

[white knight]

(2016/06/20 08:45 PM)Death نوشته شده توسط:  همه داشتن با هم بحث میکردن به دیوار تکیه دادم و کاغذی که ارورا داده بود رو پر کردم و بهش دادم ....
مایکل : بزودی ماموریتمون رو اعلام میکنن ... پس صبر کنین ... که ناگهان یک فرد با لباس ارتشی وارد شد به نظر میرسید فرمانده باشد ...!

همه ساکت شدیم فرد کنار اون چند مرد سیاه پوش وایمیسه:
شما قوی ترین جنگجوهای کشور ها هستید که وظیفتون نابودی کامل نیرو های شیطانیه شما باید عواملشون رو پیدا کنید و نابودشون کنید تا سرزمین هاتون حفظ بشه شما یه تیم هستید و باید با هم هماهنگ باشبد و با هم عمل کنید...

[Death]

با خودم میگفتم : فعلا بهتره با اینا همکاری کنم .... با کمک اینا شیاطین راحت میکشم ... بعدشم ... با توجه به شرایط تصمیم میگیرم ....! :

[Aisan]

از بالای ساختمانی به خوبی به داخل سالن اجلاس گروه صلح(هه!چه اسم مزخرفی..)مسلطم
دوربین شکاری ام را دوباره بر چشمانم میگذارم؛چقدر مرد قوی هیکلی که جزو آنهاست برایم آشنا میاید...
نفسم را بیرون میدهم که بخارش در هوا شکل می بندد
همیشه از انتظار بیزار بودم...

[Miikasa Ackerman]

محکم به بازوی ان مرد میزنم و میگویم:چطوری ادی؟
فرمانده:پرنسس ارورا،شنیدم پرونده ها دست شماست
تکه یا از موهایم را پشت گوشم میزارم
ارورا:نمیتونستم راحت بشینم
فرمانده:مسلما اونا از یه بچه دستور نمیگیرم
با حرص پرونده رو از روی میز ورداشتم و گفتم:
دیگه دراید زیادی کشش میدید،هفته قبل قسمتی از جنگل شرقی نابود شده بود
سوراخ هایی به اندازه ی گلوله روی تنه و برگ درخت ها بودن
تصاویری را روی میز پرت کردم
:بگید خب
 

[white knight]

(2016/06/20 09:05 PM)Miikasa Ackerman نوشته شده توسط:  محکم به بازوی ان مرد میزنم و میگویم:چطوری ادی؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
فرمانده:پرنسس ارورا،شنیدم پرونده ها دست شماست
تکه یا از موهایم را پشت گوشم میزارم
ارورا:نمیتونستم راحت بشینم
فرمانده:مسلما اونا از یه بچه دستور نمیگیرم
با حرص پرونده رو از روی میز ورداشتم و گفتم:
دیگه دراید زیادی کشش میدید،هفته قبل قسمتی از جنگل شرقی نابود شده بود
سوراخ هایی به اندازه ی گلوله روی تنه و برگ درخت ها بودن
تصاویری را روی میز پرت کردم
:بگید خبمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

فرمانده وارورا بنظر صمیمی میان اما فرمانده عجله داره به ارورا میگه:بابقیه باش اول برین به جنگل ها گزارش ها رو برای ما ارسال کنید...
با ارورا چند دقیقه دیگه هم حرف میزنن و سپس با آرزوی موفقیت ما رو راهی میکنه بلند میشیم و در کنار هم از ساختمون خارج میشیم.

[Death]

ناگهان فردی با قدرت های زیادی رو حس میکنم .... فعلا کسی متوجهش نشده .... پس بهتره کاری نکنم ....

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Miikasa Ackerman]

قبل از خروج متوجه چشمان مایکل میشم که گرد شده
:اتفاقی افتاده مایکل؟
رو به پرسیلا میگویم:
ماشین درست کنم یا هواپیما؟

[Death]

(2016/06/20 09:15 PM)'Miikasa Ackerman' نوشته شده توسط:  قبل از خروج متوجه چشمان مایکل میشم که گرد شده
:اتفاقی افتاده مایکل؟
رو به پرسیلا میگویم:
ماشین درست کنم یا هواپیما؟

 

چیزی نیست .... فقط ذهنم مشغوله .....! مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
با خودم میگم : فهمیدم اون کیه.... به نظر نمیاد که الان قصد حمله به ما رو داشته باشه .... 


 

[white knight]

(2016/06/20 09:15 PM)Miikasa Ackerman نوشته شده توسط:  قبل از خروج متوجه چشمان مایکل میشم که گرد شده
:اتفاقی افتاده مایکل؟
رو به پرسیلا میگویم:
ماشین درست کنم یا هواپیما؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

با حواسپرتی میگم هرکدوم که دوست داری نمیدونم چرا بطرز عجیبی حضور کیتارا رو حس میکنم پنج شش سال میشه ندیدمش دلم براش تنگ شده خیلی شبا با آرزوی دیدن دوبارش به خواب رفتم و خیلی وقتا حضور دوبارشو حس کردم به خودم میگم:شاید مال اینه کح داری میری جنگ آخه همیشه با کیتی تمرین میکردی.
اما میدونم این حقیقت نداره.