ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[Ryoma]

برنارد : نمی دونم شاید یعنی چه اتفاقی داره میفته ؟
با نگرانی : آنا تو حالت خوبه ؟

[Princess-Sun]

استوس به آنا نگاه میکند و منتظر است که آنا جوابی بدهد.

Spoiler (Click to View)

بچه ها من یه کاری پیش اومده فعلا آفلاین میشم - شب دوباره میام ^_^

[Ryoma]

برنارد با ترس و نگرانی زیاد:آنا یه چیزی بگو جواب بده

محتوای مخفی (Click to View)

برو خیالت تخت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[!Emily]

(نور ها از بین میروند و به جای اسکلت دختری جوان با تعجب به بقیه نگاه میکرد. با ترس)م..من انسان شدم
چطوری؟
(با خوشحالی)من انسان شدم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه شیزو باورت میشه؟ وای خدای من...

[Ryoma]

برنارد که باورش نمی شد با صدای لزران و بسیار خوشحال و با قیافه ای مهربون رو به آنا : خوش حالم واقعا خوش حالم که تو انسان شدی بهت تبریک می گم .
و برنارد همون طوری رو زمین میمونه

[مین جی]

جان وقتی همه سرشون گرم صحبت بود سرشو بر میگردونه. و میبینه که انجل نیست.
جان:انجل ؟انجل؟انجلا.... و بفد اروم بر می گرده و به سمت راهرو میره.تو اون لحظات همه سرگرم بودن.

[shizuko yagami]

صدای بشکنی شنیده میشه،ناگهان جادوگر ها از فرمان آنا درمیان و به سمت بچه ها حمله ور میشن،یک صدای آشنا میگه:نباید تا اینجا میومدین

[Merliya]

تیم:تو انسان شدی؟اولش فکر میکردم به خاطر چوب جادو بود ولی انگار اشتباه میکردم!

[!Emily]

آنا با ترس:ای واااااای؟وایسین ببینم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه (چوب و میچرخونه)وینگاردیوم له اوسا(جادوگرا دوباره سرجاشون وای میستن)

[Ryoma]

برنارد : اینجا چه خبره فکر کنم اون ساراس . من میرم دنبال سارا هر کی خواست بیاد یا نه صب کنین و با یه ضربه دیواره زیر پاهای جادوگرا رو خورد می کنه
و میگه بریم دنبال سارا من دارم عصبانی میشم دوباره