ایفای نقش خیالی هرج و مرج

[Noctis_P]

صداى تق تق قطع ميشه و يه صداى خشن به همراه هوهوى باد ميگه:مى خواى توى سرزمينت بمونى؟!
با تعجب ميگم:آ...آره...معلومه
_پس برو
چندين پله ظاهر ميشه و صدا کاملا قطع ميشه داد ميزنم: کجا رفتى؟!من کجا برم؟اهاااااى!!!

[2rsa]

 یوکی که منتظر بود اتفاقی بیوفته زیر پاش نوری بنفش ظاهر میشهه!!!!!
یوکی با تعجب میگه؛ این.. این. همون نوریهه منو اورد اینجا!!!!

[Ryoma]

هارو : وای نه یوکی تو دیگه چرا ؟ نکنه دارین میرین دنیای خودتون ؟

[2rsa]

 یوکی؛ نمیدونم نورش داره اذیتم میکنه!!! ولی من که تازه برگشتم پیشتون!!!!!

[Merliya]

برونو:یعنی میشه منم برگردم خونمون؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Diana2]

ازاونجایی که ازهیچی سردرنمیووردم چشماموبه مدته طولانیی بسته نگه میدارم احساسه گرمامیکنم چشماموبازمیکنم میبینم برگشتم به خونم «کاخه ساکاماکی ها»
میکاسامیوفته روزمین وشروع میکنه به گریه کردن ازیه طرفم خوشحال بود!
میکاسا:کاش قبله رفتنم ازدوستام تشکرمیکردم«بابغض»

[Ryoma]

هارو : باورم نمیشه میکاسا رفت. شما ها دارین میرین.بنابر این از همه خداحافظی می کنم. خداحافظتون . دلم باسه همتون تنگ میشه

[Noctis_P]

از پله هاى خاکسترى رنگى که جلوم بود بالا ميرم حدود صد تا پله اس به پله هاى وسط که ميرسم مى ايستم

[Merliya]

نوری سبز رو به روی برونو ایجاد شد،دستش را جلوی چشمانش گرفت تا نور اذیتش نکند.دری در انتهای آن نور سبز دید.
برونو:یعنی منم دارم میرم خونه؟

[Ryoma]

هارو : خداحافظ برونو.دلم برات تنگ میشه .