خاطرات شما با فوتبالیستها

[youi]

يه بار يكي از دوستام اومده بود پيشم بعدش منم از عشق ميزوگي و فوتباليست ها يه توپ فوتبال خريده بودم بعدش ديدم دوستمم مي گه منم به فوتباليست ها علاقه دارم بيا برگردون ميزوگي رو بزنيم جاتون خالي از رو تخت دوتامون برگردون زديم كه با مخ اومديم زمينمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمامانامون اومدن مي گه چيه چي شده ما گفتيم هيچي جو گير شديم ولي دوتامون قشنگ برگردوني زدميا باس مئ دين اول تكي زديم بعد خواستيم دوتايي باهم بزنيم كه كلا ضايع شديم

[سیما]

من یه خاطره ی مزخرف دارم.
یه روز رفته بودیم خونه خالم تا از در اومدیم تو دیدیم یه نفر داد زد سوباسا ویک توپ به سرعت باد وقدرت باورنکردنی خورد تو دهن من.(پسر خالم توپو زد)
هیچی دیگه دندون جلوم شکست.
ولی من داشتم میخندیدم چون مامانم داشت به انیمه ی فوتبالیستا فحش میداد .
پسر خالمم داشت توپشو دعوا میکرد.(این پسراچقدر جو گیرنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

[negar9]

خاطره که زیاده بیشتر همینش یادمه که یه هکتار رو میدویدن و به دروازه نمیرسیدن：/
یا میپریدن تا اسمون هفتم：/تازه سه ساعتم اونجا بودن：/
یا مثلا توپ رو که شوت میکردن این توپه مثه ژله انعطاف پذیر بود：/
تازه میزدن یکی رو میکشتن داوره هیچکاری نداشت：/
یا شوت کردنه توپا که سه ساعت پاشونو تو هوا نگه میداشتن：/
دیگه بیشتر از این یادم نمیاد：/

 

[Alv a]

همش خاطرست !
فکر میکنم اولین انیمه ای که دیدم بعد از انیمه های سینمایی و بابا لنگ دراز !
فوتبالیستا باشه !

اولاش اصلا از این انیمه خوشم نمیومد !
وقتی تلویزیون میزاشت میزدم یجا دیگه !
نمیدونم چی شد !یهو یکی از قسمتاش رو دیدم. دقیق یادمه کدوم قسمتش بود! و دقیق یادمه داشتم ناخنامو لاک میزدم که مامانم دعوام کرد!
بعد منم ناراحت ! کنترل پیشم نبود مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مجبور شدم ببینم ! که منم مثل بقیه معتاد شدم ههههههه

این بود خاطره من با این انیمه ی نحس
 

[mashaya bayashy]

آخخخخ جون یک پست باحال !!!!
هر وقت من این کارتونو نگاه میکردم حسابی اعصبانی میشدم ...آخه تا میخواست بیاد طرف گل بزنه یا قسمت تموم میشد و یا دروازه میگرفت ...
چرا اسم این گروه ،شاهینه راستی ؟؟ اسم ایرانیه ...
بعدم میشه خیلی طول ایاین زمین بلند بود ...کلی طول میکشد طرف به دروزاه برسه ...
خلاصه خیلی حرص خوردم

[mj3]

منم یادمه توی این کارتون یه ببو گلابی بود اسمشم موریزاکی یعنی من یادمه چه فحشایی بهش می دادیم بیچاره عمش بعدش این یه شوتای مسخره ای رو دروازش می کردن نمی گرفت بعدش یه بار شوت اشنایدر رو گرفت

[manena jooon]

ای
یادش بخیر
چه باحال بود
نشستم دانلودش کردم

[***kimia***]

منم با همه موافقم!

همیشه کلی به این انیمه میخندیدیم!!!

وقتی سوباسا میخواست از این طرف زمین بره  اون طرف زمین،انگار میخواست 500 کیلومتر رو راه بره...
چه طوری بگم هر چی میدوید،به دروازه نمیرسید!!!
خلاصه من همیشه به این فکر میکردم که اینا تا چه ارتفاعی میتونن بپرن توی هوا؟؟؟ 
واقعا کسی پاسخگو هست؟؟؟

[.:shaghayegh:.]

من اول راهنمایی که بودم
در اثر جو گیری های حاد دوره نوجوانی عاشق سوباسا شده بودم
یعنی یه چیز میگم یه چیز میشنوید
واقعا دیوونش بودم
واقعا میخواستم باهاش ازدواج کنم
خاله هام خیلی سر به سرم میذاشتن
میگفتن خب نقاشیشو بکش باهاش ازدواج کن
اینجوری هر وقت یه بلایی سرش اومد میتونی دوباره بکشیش
هر وقتم از دستش عصبانی شدی پاکش میکنی
یکی از دوستامم همین جوری عاشق تارو میساکی شده بود
ما باهم دیگه برنامه داشتیم بزرگ شدیم خیلی پولدار بشیم بریم ژاپن
بعد بریم به کارگردانش کلی پول بدیم که مارو هم بسازه بذاره تو فیلم تا باهم ازدواج کنیم
نوجوانیه دیگه
بعدشم بدیم برامون با یونولیت بسازنشون باهاشون ازدواج کنیم
یه همچین ادمایی بودیم ما

[ملیکا ایچیزن]

من اولین کارتون ژاپنی که دیدم بود