ایفای نقش شهر مرگ2

[Princess-Sun]

استوس با کلافگی دستس به سرش میکشه : هوووففففف عجب اوضاعی بود.
دو عده از سربازان به برنارد کمک میکنند و اونو برای استراحت به اتاقش میبرن ؛ استوس آروم ولی طوری که بقیه بشنون میگه :
یه جورای روز عجیبی بود اونم بعد از این همه مدت ولی باید یه فکری برای این کنت کرد .. درسته که الان رفته ولی باز برمیگرده !!
روی مبل میشینه و چشمهاش رو میبنده تا ذهنش رو متمرکز کنه و اتفاق پیش اومده رو درک کنه.

Spoiler (Click to View)

چیشده رجی ؟؟؟

[مین جی]

جان:اه.... من که حدیش نمیگیرم! حتما یه بچه بازی دیگس. از این جور چیزا الانا زیاد خبرش بهم میرسه. هه. یکم صبر می کنیم تا برنارد هم بیدار شه ببینیم چی میشه. انا و تیم هم فکر کنم .... خب... درست میشن.زود.

[!Emily]

(آنا دستش را روی صندلی ملکه ای اش میگذارد و رو به جان میگوید)آره چند روز پیش هم سرباز های قسمت جنوبی گفتن که به چند تا معمولی حمله شده
اما بعد فهمدیدیم که چند تا جیب بر بیش تر نبودن که یخورده جوگیر شده بودن

[Ryoma]

برنارد بهوش میاد بلند میشه سرشو میگیره وی با خودش میگه : آخ همه بدنم درد میکنه وای قدرتم بزار ببینم خداروشکر اون فقط نصف قدرتمو گرفته .بلند میشه میره پیش بقیه و میگه :سلام ببینم اون کنت الکساندر چی شد شماها خوبین ؟

[Merliya]

تیم:آره،ما خوبیم،نگران نباش! ...  آرام بلند میشود و میگوید:من که وضعیتم رو جدی نمیگرم،ولی برای برگردوندن آنا سعی خودم رو میکنم! ... دستهایش را در جیبش فرو میبرد و ادامه میدهد:اون کنت قیافه اش عجیب بود ،از چه نوعی بود؟اجنه؟شیطان؟پری؟

[Ryoma]

برنارد آروم میگه : خداروشکر که خوبین. منم سعیمو می کنم ولی تو هم باید انسان شی .نمیدونم اینا مهم نیست ولی هرچی که بود از من قدرت شیطانمو گرفت .اگه نمی رفت الان کل قدرتمو گرفته بود خیلی عصبانیم اون تنها قدرتی بود که میتونستم راحت بجنگم .

[مین جی]

جان:جوش نزن برنی! الان چند تا تلگراف درباره موضوع زدم.
جیغغغع
در ناگهان باز می شود.و دوقلو ها با چک و لگد وارد میشن!
کلارک:مال منه.
انریکه :اره جون بابا!
جان:0_0
جیغغغ
جان:مگه دخترین جیغ میزنین. تو اتاقتون!انریکه!!!!
انریکه:من کلارکم.
کلارک نچ نچی کرد به علامت تاسف.
جان:خیله خب.بیرووووون.

[Ryoma]

برنارد : ولی آخه من با اون قدرت میتونستم بجنگم با قدرت زندگی دادن که نمیتونم بجنگم.
جان واقعا بچه هات مثل همیشه بامزن مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

جان:اه....فقط دردسرن!

محتوای مخفی (Click to View)

بچه ها من 21 سالمه دارم میرم تو 22 سالگی اون شیزوعه که 17 ،18 سالشه.

[Ryoma]

برنارد با لبخند : خیلی هم خوبن بچه باید دردسر باشه دیگه و میخنده مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
آهای بچه ها انریکه کلارک بیاین اینجا پیش عمو ببینمتون مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه