ایفای نقش خیالی دبیرستان

[2rsa]

(2016/11/02 07:22 PM)Elliot Nightray نوشته شده توسط:  اوتاکو؟منظورتون همون مانگاخوان هاس؟منم هستما!تک خوری نکنین!

(یوکی رو به کوین) وااااقعا (سرخی گونه هاش از بین میره) حالا شدیم سه تا اوتاکو!!!!

[Emma Hunter]

رو به یوکی:باشه بابا بریم عاشق!کچلم کردی!

[2rsa]

(2016/11/02 07:31 PM)Raph نوشته شده توسط:  رو به یوکی:باشه بابا بریم عاشق!کچلم کردی!

(یوکی با تعجب) عاشق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[Emma Hunter]

اره عاشق!عاشق عاشق عاشق!
و بعد رفتم سمتی که یوشینو رفت

[Ryoma]

بلاخره عمم جواب داد اما عمم نبود پسرش بود . گفتم : الو ببینم خودتی ؟
_ آ...آره کاری داشتی ؟
یوشینو : هیچی با عمه کار داشتم بهت خوش میگذره؟
_آره . به توچی؟
یوشینو : بد نیست . حداقلا خوبه به تو خوش میگذره.
_ای کاش تو هم میومدی .
یوشینو : میومدم که چی بشه ؟ میدونی که مامانت بدش میاد .
_ آره راست می گی . ببخشید .فعلا من باید برم.
یوشینو : باشه برو . خداحافظ
گوشی رو میذارم تو جیبم.

[2rsa]

(یوکی میدوئه سمت اما) صبر کن منم میااااااااااام!!!! منظورت چیه عاشق؟؟ اگه منظورت اون دیالوگه خوب دیالوگ بود دیگه!

[dot.]

معلومه دیگه! وقتی درس ندارم کار دیگه ای نمیشه کرد!

[Emma Hunter]

آهی کشیدم و گفتم:تو دیگه!همه اینجا کفتر عاشقن! اون از جویی و لیزبت!اون از تو و کای

[2rsa]

(2016/11/02 08:01 PM)Raph نوشته شده توسط:  آهی کشیدم و گفتم:تو دیگه!همه اینجا کفتر عاشقن! اون از جویی و لیزبت!اون از تو و کای

(یوکی سرخ میشه و میگه) نههه فکر نکنم!!!! اگه قراره عاشق بشم دوست دارم با یکی که خیللللللللللللللللللللللی خونسرد و مهربون و کمی خشن و بامزه باشه عاشقش بشم!!!!! ببین چقدر رویااااییم!!

[dot.]

یو...خل شدی؟یا من توهم زدم؟؟؟