ایفای نقش در انیمه قلب های پاندورا

[Lelouch.B]

( نه فکر کردم تو کشیدی/مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خب باید برای امشب اماده میشدم ولی : الیوت میگم....


 

[dot.]

هنوز بابت مخفف الی اعصابم خورد بود و روبان دور گردنم رو هم نمیتونستم ببندم:"چته؟"

[Lelouch.B]

: میگم واقعا برای خانواده نایتری اشکالی نداره که منم توی جشن باشم؟ هرچی باشه کل خاندان میان و من...

 

[dot.]

نا امید روی مبل اتاقم پرت شدم:"نه بابا...تو به عنوان دوست و خدمتکار پسرکوچیک خاندان میای و جز عمه برتا کسی خیلی به من نمیچسبه."

[Lelouch.B]

نمیدونم هر طور خودتون صلاح میدونین! رفتم جلو و روبان دور گردن الیوت رو پاپیون زدم....الیوت کی میخوای یاد بگیری؟ نمیخوای یادت بدم؟

 

[dot.]

من اسمشم نمیتونم تلفظ کنم.همون شمشیر بزنم سنگین ترم.
*وصل کردن غلاف شمشیر به کمربند*

[Lelouch.B]

خیلی خب هر طور راحتی!
میگم بنظرت الان لباس بپوشم یا بخوابم؟ ( دست پاچه شده)

 

[dot.]

پسرجون ده دیقه ی دیگه باید تو تالار باشیم.تازه منتظر لیام هم هستم هدیه رو بیاره

[Lelouch.B]

ها اهان باشه پس من برم لباس بپوشم
از اتاق الیوت زدم بیرون و رفتم توی اتاق خودم سمت کمد....یه کت شلوار سفید برداشتم و یه روبان مشکی .. عینکم رو هم زدم ... جلوی اینه ایستادم خوب بودم!


 

[dot.]

با یه هدیه ی بزرگ که توی بغل لیام وایساده بودم:"بریم؟"