ایفای نقش خیالی خانواده انیم پارکی ها و عید!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

( روم و کردم به اما ) اگ خوب نگاه کنی می بینی که مارکه من این و انیجا میزارم خط روش افتاد من می دونم با تو کوچولو

[Ryoma]

(در حال گشتن بودم که به یه چیز جالب برخوردم.)

[Emma Hunter]

نیشخندی زدم و گفتم:"چون فقط تو گفتی!"
و چند تا خل به پشت یقه اش چسبوندم

[diana king]

(در اتاق رو باز می کنم)
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی​ییییییبببییییییییییییییییغ!
 

[Ryoma]

(یدفعه دیانا رو دیدمو لبخندی زدمو گفتم)عه... چیزه .... خوبی ؟

[diana king]

برو!
بیرون!
چوبدستیمم بگذار سر جاش
...
بچه ها من رفتممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Ryoma]

نمیرم . میخوام ببینم چی این تو هست .
(چوب دستی رو،روبه خودم گرفتم)شاید منو به آرزوم برسونه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[2rsa]

 (کلید میندازم و میرم خونه)
هووووووووووووووووراااااااااااااااا مدرسه تموم شد!!

[Anna Bolena]

با سرو صدای بچه ها از خواب پریدم.اب دهنی که از کنار لبم سرازیر شده بودو پاک کردمو عصامو محکم کوبیدم به زمین و گفتم:ساکت شید بچه های مزاحم..

[2rsa]

 سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی!!!!
(بدو بدو میرم تو اتاقم و درو میبندم تا لباسامو عوض کنم)