پارک انیمه

نسخه‌ی کامل: داستان افسانه قهرمانان La Légende de Heroe's
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
تا حالا خیلی جذاب بوده مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
موافقم با علی مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دستت درد نکنه فرشاد.
ترکونده . به نظر من عکس ها خیلی جذابش کرده
افسانه ی قهرمانان - قسمت نهم

هیبارو : متسفانه باید ناامیدت کنم تارو . بی فایدست من این شوتم میگیرم.
[attachment=977]
گزارشگر : آماده میشه که توپو بگیره . توپ داره به سمت آیامی میره و آیامی داره آماده شوت زنی میشه. هیبارو که قضیه رو فهمیده میره که توپو قبل از شوت کردن بگیره.
آیامی : دیگه نباید این اشتباه تکرار بشه بگیر سوباسا....
[attachment=978]
گزارشگر : نه اون با برگردون به سوباسا که کسی مراقبش نیست با یه برگردون زیبا پاس میده.
هیبارو : منو گول میزنی اما باید بگم سخت در اشتباهی ...
سوباسا اگه میتونی گل بزن ، زود باش شوت کن....
سوباسا : بگیر اینم برگردون شوت سیمرغی .... چی ؟ تو دیگه از کجا پیدات شد؟
کوجاپیر : امکان نداره بزارم شوت کنی. بگیر .....................
[attachment=979]
گزارشگر : نمیدونم چطور کوجاپیر خورشو به سوباسا رسونده. نکنه طردستی بلنده؟!!!
اون موفق میشه قبل از ضربه ی سوباسا توپو به کرنر بفرسته.
تماشاگرا سر از پا نمیشناسن.
[attachment=980]
[attachment=981]
[attachment=982]
گزارشگر : هنوز نتیجه مساوی پیش میره. حالا باید نانکاتسو کرنر بزنه.
هیبارو : یوگا لازم نیست برای دفاع بیای . وظیفه ی تو اینه که من وقتی بتو پاس بدم گل بزنی.
بچه ها : کاپتان.... نکنه به ما اطمینان نداری.
کوجاپیر : درسته که منم کاپتان تیمم اما دلیل نمیشه تو این موقعیت خطرناک عقب نیام.
حالا همه برید سر جاهاتون و آماده بشید . این آخرین فرصتمونه که از دروازه دفاع کنیم.
سوباسا : آیامی ، تارو ، آکیتا ، ایزاوا بیاین باید یه چیزی بگم.
آیامی ، تارو و آکیتا ، شماها باید هر کدوم به سمتی از زمین برید و منتظر دریافت توپ باشید و بلافاصله که توپ رسید به نفر بعدی با قدرت هر چه تمام شوت کنید تا نهایتا به من برسه و من شوت آخرو بزنم.
آیامی : اما دکتر....
میدونم دکتر چی گفت اما این تنها راهیه که امتحان نکردیم. باید ریسک کنیم.
آکیتا : باشه . من حاضرم برای اینکه به هیبارو گل بزنه این ریسکو قبول کنم.
ایزاوا : من کرنر رو برای آیامی میفرستم شما آماده باشید.
گزارشگر : انگار تارو ، سوباسا ، آسامس و آکیتا نقشه ای در سر دارند و موقعیت خودشونو تو زمین عوض کردند .
هیبارو : هر کاری کنن من جلوشونو میگیرم. من تا حالا شکست نخوردم . نمیزارم اسمم از دروازبان شماره یکی دربیاد. من برترین دروازبانم. حتی میتونم با واکی که زمانی استاد من بود جلو بیفتم.
کوجاپیر : همه آماده باشین.
گزارشگر : ایزاوا کرنر رو میزنه.
آیامی : حالا
ا....
[attachment=983]
[attachment=984]
[attachment=985]
[attachment=986]
[attachment=987]
کوجاپیر : بیا هیبارو ..... من م_____ها____رش می______کن__م
[attachment=988]
[attachment=989]
[attachment=990]
[attachment=991]
[attachment=992]
[attachment=993]
گزارشگر : گووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
گووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووواه اه اه ووو اه ل
بینندگان عزیز کوجاپیر و هیبارو هر 2 به هوا پرت میشن و توپ تور دروازه رو پاره میکنه و به آسمان هفتم میره.
[attachment=994]
دکتر استاپل به سرعت خورشو به جایگاه تماشاگرا میرسونه. بچه ها خوشحالی میکنن و میرن که سوباسا رو که گل زده تشویق کنن با صحنه ی بدی مواجه میشن. هر 4 بازیکن بعد از زدن این گل به زمین افتادن و از درد به خودشون میپیچن.
دکتر استاپل به سرعت به درمانگاه برمیگرده و برانکار میارن و اونا رو فورا به درمانگاه دکتر استاپل برای معلجه میبرن. بچه ها همشون ناراحت و غمگین شدند که در این لحظه کوجاپیر میگه....
هیبارو : من تا حالا چنین شوتی ندیده بودم. خیلی بد شد که گل شد...
کوجاپیر : بچه ها ما باید این گولو فراموش کنیم .حالا که اون 4 نفر از بازی بیرون رفتند باید 10 یا 20 تا گل بزنیم.
بچه های نانکاتسو با شنیدن این حرف به خودشون اومدن و گفتند تا بازیکنان تیممون برگردن از اعتبار تیممون دفاع میکنیم. ما نمیزاریم گلی رو که به سختی زدیم به راحتی از دستش بدیم.
ایزاوا : بچه ها ما بازیکنان افسانه ای هستیم. ما قهرمانان افسانه ای هستیم پس شجاع باشین بچه ها فقط 5 دقیقه مونده.
درمانگاه دکتر استاپل...
بچه ها برای چند لحظه بیهوش شده بودند اما وقتی به هوش اومدند فقط 2 دقیقه گذاشته بود.
سوباسا : بچه ها پاشن باید به زمین برگردیم.
دکتر استاپل : اما نمیشه سوباسا شماها آسیبدیدگیتون بدتر میشه...
آیامی : نه دکتر حق با سوباساست اگه ما بیرون باشیم ممکنه بازی رو ببازیم.
آکیتا : درسته خواهش میکنم دکتر....
دکتر استاپل کمی فکر میکنه و میگه اول باید به شما مقداری بی حس ککنده بزنم بعدش میتونید برید.
تارو : ممنون دکتر که اجازه ی بازی رو دادید. این بازی خیلی مهمه.
سوباسا : درسته ، حالا که تا اینجا اومدیم نباید جا بزنیم.

زمین مسابقه ...
گزارشگر : تیم نانکو داره حمله میکنه اونا تا حالا 2 بار شوت کردند اما گل نشده اما کوجاپیر مصممه که اینبار گل بزنه ...
کوجاپیر : حالا که سوباسا شماها رو تنها گذاشته باید این توپو گل کنم.
تاکازوگی ، هایاتا ، سمپای ، اوراب

نه_______________________________
[attachment=995]
[attachment=996]

گزارشگر : پوزش میخوام از اینکه گیرنده ی تلوزیونی با مشکل مواجه شد اما متاسفانه این شوتم گل نشده و مدافعان توپو به اوت زدند.
فن ارت های کشورهای دیگه در مقابل داستان فرشاد کم میارن خیلی جالبه اگه شد ترجمه میکنیم به انگلیسی میفرستیم تا چشم خارجیها از حسودی در بیاد!!!
آره . اما باید یکم نقص هاشو برطرف کنه .
خب داستان آماتوریه دیگه . نمیشه کاریش کرد. راستی میخوام بعدا این داستانها رو که نوشتم بعنوان یادگاری جوانی کتابش کنم که بعدا یه خاطره بشه و وقتی بهش نگاه میکنند یا میکنم یاد این روزا بیفتن یا بیفتم.
راستی یه جای office 2007 دیدم که متنی رو که نوشتیم میتونه از طریق نمیدونم اینترنت به هر زبانی ترجمه کنه اما فقط بعضی کلمه ها رو ترجمه کرد. فکنم فقط اونایی رو که بلد بود ترجمه کرد و بقیه رو نتونست. کارش ضعیف بود.
فقط یه پارت تا تموم شدن داستان مونده. چه حیف!!!
اما بازم یکی دیگه اگه شد مینویسم.
افسانه ی قهرمانان - قسمت دهم - پایانی

خب مثل اینکه اون 4 بازیکن حالشون خوب شده و میخوان دوباره به بازی برگردن.
داور بالاخره داور چهارم رو میبینه و اجازه ی بازی رو صادر میکنه.
کوجاپیر : خیلی سر سختی سوباسا ...فکر نمیکردم که دوباره بخوای به بازی برگردی .
سوباسا : اشتباه میکنی یوگا....من به این سادگیا از میدون در نمیرم.
کوجاپیر : خواهیم دید....
گزارشگر : فقط 2 دقیقه مونده که با وقتهای تلف شده 1 دقیقه هم اضافه میشه که فعلا 30 ثانیش رفته.
سانو توپو برای اوراب میندازه. اوراب توپو به جناح چپ جاییکه تارو رفته میبره و بهش پاس میده. تارو داره لنگ لنگان جلو میره. کنیجیرو تکل میزنه . تارو از بالای سرش میپره و پاس بلند به آیامی میده. آیامی توپو میگیره که حرکت کنه اما اون زمین میخوره. مثل اینکه هنوز آسیب دیدگیش خوب ن____شده.
سوباسا میره که توپو بگیره اما اینومو زودتر به توپ میرسه و به کاواگوئه که در دفاع قرار داره پاس میده.
هیبارو : توپو بده به من : این هیباروه که توپو میگیره و به سمت سوباسا حمله میکنه.
سوباسا هم به سرعت داره میره که توپو بگیره . وای اون نتونست .درآخرین لحضه پای سوباسا هم تیر میکشه و از سرعتش کم میشه .هیبارو با یه ضربه ی قوی توپو به کوجاپیر میده.
تارو : آکیتا ، موریزاکی ، بچه ها نزارید به دروازه برسه . فقط 40 ثانیه مقاومت کنید.
هایاتا : بریم بچه ها ...
گزارشگر : 5 نفر از بچه های نانکو میرن که جلوی کوجاپیر رو بگیرن اما اینبار فکر میکردم توپو شوت کنه اما اون اینکارو نکرد. به کاشیمی پاس میده.
کوجاپیر : چیهیرو با کاشیمی جلو برو....
چیهیرو : چشم کاپیتان...
تارو میره که از کاشیمی توپو بگیره ولی همونطور که گفتم داره لنگ لنگان میدوه.
تارو به توپ نرسید .تمام ودافعان جا موندن .
کوجاپیر داره آماده ی شوت مرگبارش میشه.
موریزاکی هم ترسو کنار گذاشته و داره به سمت توپ حمله ور میشه.داور داره ساعت رو نگاه میکنه و صوت رو لب دهنش میبره.
[attachment=1013]
اون داره شوت میزنه.
کوجاپیر : سوپر شوت اژدهای غران ......بی___________رش......ه-------ه
موریزاکی : هو_______________________ه
گزارشگر : داور صوت پایان بازی رو میزنه و تیم نانکاتسو قهرمان جام سراسری میشه.
کوجاپیر : نه این امکان نداره . من باختم. دیگه همه چیز تموم شد....
[attachment=1014]
[attachment=1015]
تا دقایقی دیگه مراسم اهدای جام انجام میشه.
سوباسا : کوجاپیر بیا با هم دوست باشیم. تو قویترین کسی هستی که من تا حالا دیدم. بیا دست بدیم.
کوجاپیر : الان نمیتونم باهات دست بدم. اما وقتی قویتر شدم میام باهات دوباره مبارزه میکنم....من شکستو نمیپذیرم. منتظم باش سوباسا . من برمیگردم.
سوباسا : صبر کن کوجاپیر ....چی ؟!!! چرا جلومو گرفتی؟
آکیتا : من مطمئنم دیر یا زود دوباره باید باهاش روبرو بشیم . فعلا بزار بره ...ما هم راه درازی داریم. مگه یادت رفته هدف ما قهرمانی جهانه............
گزارشگر : مدیر برگذاری مسابقات جام سراسری داره جام رو به تیم نانکاتسو و کاپتان آیامی اهدا میکنه.
[attachment=1016]
رختکن تیم نانکو ......
ببخشید آقای کوجاپیر.
کوجاپیر : بله بفرمایید...
برت : خودمو معرفی میکنم . من برت مدیر تیم کورینتیاس برزیل هستم. میخوام به تیممون دعوتت کنم. امیدوارم قبول کنی چون از بازی در اینجا بهتره. مطمئن باش بازی تو در برابر بازیکنان قدرتمند برزیل هیچه.
کوجاپیر : تو چی گفتی؟ اگه من برزیل بیام میتونم همشونو شکست بدم. کی باید آماده بشم؟
[attachment=1017]
دو سال بعد ...
[attachment=1018]
2 ساعت بعد از مراسم افتتاحیه _ نیمه ی دوم استراحت در رختکن تیم ملی ژاپن....
مربی ساباتا: بچه ها اولین بازیتون در مقابل برزیل خوب بود. درسته 1 گل خوردید اما میخوام که طبق نقشه عمل کنید اما قبلش 2بازیکنی رو میخوام به تیم اضافه کنم که جای ایزاوا و موریزاکی رو میگیرند.
کاپتان سوباسا : گفتی 2بازیکن جدید مربی؟ اونا کین.
مربی ساباتا : الان میان و خودتون میفهمید.......
اون بازیکنا از در وارد میشه اما همه با تعجب به اونا نگاه میکنند. اونا هرگز تو خواب هم نمیدیدند که این 2 بازیکن روزی در تیم ملی باشن. اونا کسانی نیستند جز واکیبایاشی گنزو و Edson Arantes Da Lima Natureza.
آکیتا : چی ؟ ناتورزا ؟ این که کوجاپیر خودمونه !!!!!!!!
ساباتا : درسته اون یوگاست اما وقتی برزیل رفت به ناتورزا تغییر اسم داد و تونست تمامی حریفان رو شکست بده.
سوباسا : درسته . حالا یادم اومد . منم شنیده بودم یه بازیکن ژاپنی به اسم ناتورزا تمام حریفان قدرتمند برزیل رو شکست داده اما هرگز فکرشو نمیکردم که اون بازیکن تو باشی.
ناتورزا : درسته اونروز بعد از مسابقه ی فینال پیشنهادی از تیم کورینتیاس برزیل دریافت کردم و بدون اینکه به شما چیزی بگم به برزیل برگشتم.
[attachment=1019]
[attachment=1020]
واکی : درسته حالا ما برگشتیم و اجازه نمیدیم تیم ژاپنو مسخره کنن. پس بریم و از اعتبار تیممون دفاع کنیم.
آیامی : واکی و ناتورزا به ژاپن و تیم ملی خوش اومدین .
سوبایا من هنوزم از اینکه کاپتانی رو بتو دادم پشیمون نیستم . هنوزم فکر میکنم قدرت رهبری تو بهتره چون تو مسابقات اروپایی این تو بودی که ما رو به پیروزی رسوندی.
سوباسا : بسیار خب بریم که گل بزنیم. آیامی بازی که شروع شد به من پاس بده. میخوام گل اولو بزنم.
آیامی : باشه.
استادیوم اصلی شهر توکیو ....
[attachment=1021]
گزارشگر : نتیجه بازی همونطور که میدونید در نیمه ی اول به نفع تیم برزیل به پایان رسید.
بازیکنان 2 تیم وارد زمین شدند اما تغییراتی در تیم ژاپن رخ داده و واکیبایاشی بجای موریزاکی و ناتورزا بجای ایزاوا وارد زمین شده .
کارلوس سانتانا : چی ؟ بازم تویی !!!!!!!!!............
لیبائو : ناتورزا خیلی وقته ندیدمت .
ناتورزا : درسته من امروز اومدم تا به تیم ملی کشور کمک کنم تا تو این مسابقه برنده بشه.
سانتانا : اما شکست دادن ما به این راحتیا نیست.
ناتورزا : خواهیم دید....
[attachment=1029]
VS
[attachment=1022]

گزارشگر : بازی تا دقایق دیگه شروع خواهد شد.
داور صوتو به صدا درمیاره و آیامی توپو به سوباسا پاس میده.
نگاه کنید سوباسا از همون وسط زمین میخواد گل بزنه.
سانتانا : این کار غیر ممکنه. امکان نداره بتونی از این فاصله به دروازبان گل بزنی.
سوباسا : به من میگن سوباسا اوزارا ....................شوت چنگال سیرغ آتشین
[attachment=1023]
[attachment=1024]
[attachment=1025]
[attachment=1026]
[attachment=1027]
گزارشگر گوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
تیم ژاپن موفق میشه تا بازی رو به تساوی بکشونه .
سوباسا اوزارا : ما شک_______ست ناپ__ذیر______یم!!!!!!
[attachment=1028]

پایان
فرشاد جون آخرش یکم غیر قابله قبول تموم شد . کوجاپیر میشه ناتورزا !!
هیبارو 1 گل میخوره . موریزاکی هیچی نمی خوره !!!
آره براي همين اسم داستان شد افسانه ي قهرمانان و وقتي كاكرو شد كوجاپير براي اينكه يكم مرموزش كنم اومدم گفتم كه ناتورزا همون كوجاپيره .
خب از داستاني كه نوشتم و اسم خود داستان مشخصه كه از موريزاكي هم ميشه انتظار داشت و هيبارو هم كه فقط برا خنده 1 گل خورد !
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
لینک مرجع