ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[Ryoma]

برنارد : آهای سارا چرا اینجوری میکنی ها الان دیگه تو حق نداری به جان نزدیک بشی فهمیدی ؟حق نداری باهاش حرف بزنی مگرنه با من طرفی فهمیدی ؟ اگه یه تار موش کم بشه من میدونمم باتو و بدترین بلارو سرت میارم درضمن ببینم آنجلا پیش توئه؟

[مین جی]

جان:ولش کن بره. فهمیدی؟حق نداری بهش دست بزنی. حق نداری.

[Ryoma]

برنارد :ببینم نشنیدی سارا یا ولش می کنی یا خودم می کشمت

[Princess-Sun]

استوس : بابا آروم باشید بچه ها بزارید ببینیم اصلا آنجل پیششه یا نه ؟
بعد رو به سارا ادامه میده : زود باش بگو آنجل پیشته یا نه ؟؟ وقت ما رو نگیر

[Ryoma]

برنارد : باشه ولی مگه نمی بینی دست اونه دیگه دست اون ابله .........
ولش کن مثل اینکه نمیخواد جواب بده با اون ریختش خودم الان حسابشو میرسم فقط صبر کن دارم براش
رو به سارا : ببین سارا من میدونم تبدیل به شیطان شدم ولی می خوام بدونم که کار تو بوده ؟لطفا بگو می خوام بدونم

[مین جی]

ناگهان سارا انجل را نمایان می کند.

[Ryoma]

برنارد :میدونستم پیش تو هستش میدونستم فقط الان منتظرم بگی که شیطان شدنم کار تو بوده یا نه فقط اینو بگو
و زیر لب : بعدش به حسابت میرسم تو حق نداشتی با دزدین آنجلا جانو ناراحت کنی و یا بقیه رو ناراحت کنی

[Princess-Sun]

استوس : 0_0 ای جادوگره ..... (اینجا سکوت میکنه مثلا چیزه بدی نگه )
ولش کن آنجل رو یا نشونت میدیم که با کیا طرفی

[Princess-Sun]

استوس آروم به برنارد میگه : آروم باش فقط سعی کن کنترلتو از دست ندی و شیطان بشی باشه ؟؟
و بعد رو به سارا با صدای بلند : میگم ولش کن نمیفهمی ؟

[مین جی]

سارا:تو خواب ببینی. من ازت انتقام می گیرم ! با کشتن اون!!!! بله!

محتوای مخفی (Click to View)

رجی جون چون الان نیستی من جات نوشتم. هر وقت اومدی دوباره تو جای سارا حرف بزن.