ایفای نقش در final fantasy

[suisen]

 کلود ： اشتباه فکر میکنی .من فقط میخوام تورو نبینم .میخوام آرام باشم و مدتی با برادرم تنها باشم و فراموشت کنم سفیروث .
( کلود به اتاقش برگشت و بدنبال متریا مورد نظرش گشت)

[اسپرینگ ولد]

 من نمیدونم چرا هرچی میگردم تیفا رو پیدا نمیکنم.
تاز خونه ی من همیشه تمیزه میدونی چرا نه نمیدونی.
چون من هروز اون رو تمیز میکنم.
ودر مورد خونم وسواس دارم .
تازه سیستم امنیتی رو فراموش کرده بودم .
کدش رو هم به خاطر ندارم.



هی بچه ها به داستان جدیدم سر بزنید.

[suisen]

کلود شمشیرش را سرهم کرد و کنار تخت گذاشت .پس ازپیدا کردن متریا آنرا روی میز نهاد و نامه ای برای یازو نوشت از او خواست تا اریس را برگرداند
(در نامه ) ：تو زود تر از من میتونی پیداش کنی . پس برشگردون ؛ ببخش که بیخبر میرم و به حرفم عمل نمیکنم.
کلود وقتی همه خواب بودند؛ از میدگار خارج شد.

[Giga Byte]

(2015/03/15 11:10 PM)setih نوشته شده توسط:  کلود شمشیرش را سرهم کرد و کنار تخت گذاشت .پس ازپیدا کردن متریا آنرا روی میز نهاد و نامه ای برای یازو نوشت از او خواست تا اریس را برگرداند
(در نامه ) ：تو زود تر از من میتونی پیداش کنی . پس برشگردون ؛ ببخش که بیخبر میرم و به حرفم عمل نمیکنم.
کلود وقتی همه خواب بودند؛ از میدگار خارج شد.

(یازو نامه ی کلود رو خواند.)
یازو:الان وقتشه که وارد لایف استریم بشم.من یک روح هستم و خیلی راحت میتونم توی جریان زندگی سفر کنم...
(یازو به جریان زندگی تبدیل میشه.)
یازو:نمیدونم چرا کلود این موضوع رو از من خواست؟شاید بخاطر اینه که ما به آیریس میگیم مادر...

[suisen]

 کلود دعا میکرد که متریای درست را به یازو داده باشه .او قصد اذیت کردن یازو را نداشت .سعی میکرد به هیجی فکر نکنه که به مقصدش رسید ؛ به شهری که در آتش خشم سفیروث سوخته بود .
کلود ： بالاخره برگشتم خونه .

[Giga Byte]

( دارم صدایی رو میشنوم:پسرم....)
یازو:مادر...

[اسپرینگ ولد]

 چه خبر شده ،سفیروت از خواب بلند شد وگفت: چرا همه بالاکله ی من وایسادین؟

[اسپرینگ ولد]

 یازو تو واقعا می خوستی وارد اون جریان بشی یامن خواب دیدم.
راستی اسپرینگ تو کی از تو دنیای مجازی بیرون امدی.
چی ایه عروسکه مال مارلینه بگم خدا چیکارت کنه خدا خفت کنه
جنسیس مو قرررررررررررررررررررررررممممممممممممممممزززززززززز
زززززززززززززززززز

[اسپرینگ ولد]

 اخه چراهمتون میخوای دنیای به این خوبی رو ترک کنید.

[Giga Byte]

یازو:پس چیکار کنیم؟ما که دیگه باهم جنگی نداریم!