ایفای نقش در final fantasy

[niloo...far]

(2014/12/29 04:02 PM)'نینا' نوشته شده توسط:  یازو:من الان تو ستاد عالی هستم ،شهرفراموش شده...بچه هارو بکشم یا اینکه سلول هارو تزریق کنم؟کاداج جواب بده...

کاداج: اگه زنده باشن بهتره شاید به یه دردی بخورن....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
ولی بازم بکشیدشون.....ولی یادت باشه دنزل باید زنده بمونه.....اونو بجای تیفا گروگان میگیریم .....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه....اینجوری هم کلود و هم تیفا پیداشون میشه...

[niloo...far]

(2014/12/29 08:11 PM)'Genesis' نوشته شده توسط:  رو به یازو : به کاداج بگو بیاد اینجا دیگه کجاست؟
تیفا هم به فکر اینه که بره دنبال کلود چرا انقد دست دست میکنید؟



 

 

کاداج (درحال پیغام گزاشتن برای جنسیس):من اومدم دنبال وینس فکر کنم سلولا دست اونه.....حتما از رافوس گرفته....
تیفارم بیخیال شید اگه ما سفیروث رو احضار کنیم حتی اگه کلود رو پیدا کنه هیچ کاری نمیتونن بکنن......


 

[Giga Byte]

(یازو بچه هارا آلوده کرد )
یازو خطاب به بچه ها:همگی به میدگار برید وشهر را خراب کنید....(درحال احضار گرگ به تعداد بچه ها)
دنزل،توهم باید بامن بیای(یک گرگ شیطانی برای دنزل احضار کرد.) باید بری و حساب تیفا رو برسی(یازو هنوز نمیدونه تیفا فرار کرده...)

[suisen]

 کلود شمشیرش را کنار گذاشت و به تیفا زنگ زد ：
متأسفم شاید خیلی دیر به میدگار برگردم ، اگه اتفاقی افتاد از وینسنت کمک بگیر او دارای ژن choase است ،درضمن اون بجز یه مورد محافظ خوبی بوده و هست . بهش زنگ میزنم ،مراقب خودت باش.
کلود تلفونشو قطع کرد و به وینسنت زنگ زد پس از کمی مکث سخنش را آغاز نمود ：
وینسنت میدونم مثل همیشه از دوستامون دفاع میکنی پس اگه مشکلی پیش اومد حلش کن ؛ من خصومت شخصی دارم حل شد ، برمیگردم . مواظبشون باش

[Giga Byte]

یازو:سلام کاداج.اینم دنزل.ازپشت تلفن صدای تیر شنیدم.چیشد؟

[Giga Byte]

(ناگهان دوباره صدای تیر اومد،یازو متوجه صدای تیری شد که از نبرد جنسیس و وینسنت حکایت میکرد....

[Giga Byte]

یازو:جنسی،مواظب. باش.
(یازو باتفنگ به جنگ وینسنت میرود)
یازو:جنسیس!تو برو پهلوی تیفا....اونو باید بدست بیاری.بیا اینم دنزل....

[an Uchiha]

 من میخوام کار همشونو یکسره کنم ،عادت به مقدمه چینی و گرگان گیری و این حرفا ندارم...
جنسیس فرصت را مناسب دید و وینسنت را به یازو سپرد...می خواست کلود را میدا کند..می خواست انتقان سفیروث رو کامل کند...کلود باید نی مرد خیلی وقت پیش
بال مشکی رنگش را گستراند و پرواز کرد...

[Giga Byte]

(دراین حال،یازو با احضار گرگ،وینسنت رو اسیر کرد.)
یازو:پرواز کن جنسیس....برو کارهمه رو یکسره کن....
(و یک دسته گرگ هم به دنبال جنسیس فرستاد تاکمکش کنند.)

[niloo...far]

(2014/12/31 11:33 PM)'نینا' نوشته شده توسط:  (دراین حال،یازو با احضار گرگ،وینسنت رو اسیر کرد.)

 

وقتی خبر اسیر شدن وینس به دست کاداج رسی بدون هیچ معطلی بایازو تماس گرفت و برایش پیغامی گزاشت:
یازو تاوینسنت مهلت فرار پیدا نکرده خوب بگردینش ....احتمالش بالاس که سلول ها دست اون باشه....سعی کنید هر چه زود تر اون رو پیدا کنید...