ايفاي نقش در انيمه ي عاشقان شيطاني

[R.Tezuka]

(2015/04/07 03:45 PM)'reza#_#' نوشته شده توسط:  (عصبی شدم بلند شدم داد زدم )هان چیه چرا میخوای اذیتش کنی ؟

 

من کسیو اذیت نکردم.حرف حقیقت تلخه

(2015/04/07 03:46 PM)'Youi' نوشته شده توسط:  ريجي چرا اين قدر سردي؟؟؟
پس چطوري سوبارو جونم رو نجات داد و از من مراقبت مي كنه چطوري لايتو و سوبارو اون قدر دوستم دارم هان بهم بگو؟

 

سردم؟(یاد اوری اون لبخند مسخرش موقع مردن ازارم میداد.ولی همیشه توی ذهنم بود.دوباره حرفشوبه یاد اوردم:خوشحالم که به دست تو میمیرم. یاد اوری حرفشباعث شد عصبانی بشم.لعنت بهت.)سرد نیستم.مدل من اینه.
انتظار داری یه شکارچی شکارشوول کنه تا بقیه شکارش کنن؟هیچ مهربونی ای بدون قصد نیست(پوزخند دوباره روی لبم جون گرفت.به سمت پنجره رفتم)


 

[youi]

چي؟ريجي..مطمينم تو هم مي توني مهربون باشي..ولي سوبا..رو من مطمينم كه خوناشام ها همشون مثل هم نيستن..يعني اميدوارم اين طور باشه(با ترس به طرف اتاقم دويدم هم ترسيده بودم و هم ناراحت دليل ترسم رو نمي دونستم ولي ترس عجيبي وجود رو فرا گرفته بود از چهرم معلوم بود)

[ali#_#]

(روی چهره یویی ترس معلوم بود جولوی در ظاهر شدم جلوشو گرفتم)هی دختر از چی ترسیدی؟

[youi]

چي؟ولي من نترسيدم سوبا..رو(نمي خواستم هيچ كس بفهمه ترسيدم دوست نداشتم خودم رو ترسو جلوه بدم)

[ali#_#]

(یه لبخند زدم گفتم)اره تو راست میگی ولی دروغ از این تابلو تر؟

[youi]

سوبا..رو باور كن من نترسيدم مي گم نترسيدم يعني نترسيدم خب راستش شايد ولي نه باور كن....
راستي اياتو رو نديدي؟لايتو هم يه مدتي هست كه نيستش

[ali#_#]

باشه باش تو راست میگی

نه از کجا باید بدونم



 

[youi]

سوبارو..راستش چي بگم اره ولي واقعا خودموهم گيجم نيم دونم چي باعث شده اين قدر بترسم شايد حرفاي ريجي...

[R.Tezuka]

(2015/04/07 03:51 PM)'Youi' نوشته شده توسط:  چي؟ريجي..مطمينم تو هم مي توني مهربون باشي..ولي سوبا..رو من مطمينم كه خوناشام ها همشون مثل هم نيستن..يعني اميدوارم اين طور باشه(با ترس به طرف اتاقم دويدم هم ترسيده بودم و هم ناراحت دليل ترسم رو نمي دونستم ولي ترس عجيبي وجود رو فرا گرفته بود از چهرم معلوم بود)

 

فکر کنم شنیدی چی گفتم.مهربون؟*عصبی خندیدم.شوخیش گرفته؟)مهربوی با من جور نیست.(یا لبخندش افتادم.عصبانیت تموم وجودمو گرفت)دیگه نه.
فرار کن ولی هرجایی که بری...(پنجره رو باز کردم.باد خنک موهامو بهم میریخت) باز هم توی دستامونی

[ali#_#]

(روبه ریجی )چته میخوای خون بخوری خوب بخور چرا میترسونیش؟