زمان کنونی: 2024/06/30, 06:47 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/30, 06:47 PM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

The emergence of monsters

نویسنده پیام
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #481
RE: The emergence of monsters
_فکر مثبت؟اممممم...
(تو ذهنم)من خيلى خوش شانسم که مى تونم از اينجا برم بيرون
2016/09/21 10:30 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #482
RE: The emergence of monsters
ارام گفتم:فعلا خداحافظ من دارم میرم.
باهمان سردی همیشگی به سمت حیوان(چوکوبو)رفتم و سوار ان شدم.حیوان شروع به پرواز کرد.
درمسیرراه به سرینا فکر میکردم.به نظرم سرینا تنها دختریه که الان من بهش بیشتر از قبل احتیاج دارم. حتی انگار اسکارلت و مرگر اون و ناپدید شدن هوپیتال برام مهم نبود...
2016/10/31 06:02 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه



ارسال‌ها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
ارسال: #483
RE: The emergence of monsters
چند روزی گذشت و گذشت و ما با خیلی چیز ها اشنا شدیم. شب ها هم برام داستان های عجیبی دربارم می گفتن.که چیزی ازشون به یاد نداشتم! و این زجر وحشتناکی بود! ولیحداقل بدنم می تونست بر خلاف ذهنم خیلی کار ها بکنه!
جدا کی فکرشو می کرد که اینده..انقد...انقدر... شگفت انگیز بله شکفت انگیز باشه!
و حالا من تبدیل شدم به یه دختر سال و مدرن!
2016/10/31 09:37 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #484
RE: The emergence of monsters
روی سکویی از یک قصر اسمانی نشستیم.
ارام وارد شدم. قصر خالی از سکنه ومتروکه بود.
ارام گفتم سرینا.
2016/10/31 11:23 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه



ارسال‌ها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
ارسال: #485
RE: The emergence of monsters
یه لحظه چیزی حس کردمو برگشتم.ولی کسی رو ندیدم.
سرینا: خیله خب.... بریم!
2016/10/31 11:27 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #486
RE: The emergence of monsters
جسمی شبیه یک گوی سیاه رنگ درست بالای سر لایتنینگ یخزده بود.ارام به سمت لایتنینگ رفتم.اما چیزی که برایم عجیب بود این است که گردنبند سرینا برگردن لایتنینگ یخزده چه میکند.
گردنبند را برداشتم و ارام گفتم:پس ما ازطرف الهه نارسیس بع اینجادعوت شدیم.
2016/10/31 11:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Ryoma
بیکار الدوله اعظم



ارسال‌ها: 13,575
تاریخ عضویت: Sep 2015
اعتبار: 1677.0
ارسال: #487
RE: The emergence of monsters
نیک : خیله خب .خب حالا کجا باید بریم ؟
2016/11/01 09:30 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #488
RE: The emergence of monsters
گامهایم را تند تر کردم.به سمت درب برگشتم.موجود عجیبی مابین گرگ و کفتار روبه رویم ایستاده بود. کمی تعجب کردم چطور چنین حیوانی باید اینجا حظور داشته باشد.گوی ابی رنگی در دست ظاهر کردم و به سمت گرگ کفتاری پرتاب کردم.
2016/11/04 11:08 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه



ارسال‌ها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
ارسال: #489
RE: The emergence of monsters
سرینا....ام...خب...بر....
قبل از اینکه جملم تموم شه ...من و الیزا و....نیک هممون انگار ...انتراک گرفتیم....محو شدیم و دوباره ظار شدیم....محو...ظاهر....و بعد از یه جای دیگه سر در اوریم.
سرینا: ما کجاییم؟!
2016/11/04 02:16 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Ryoma
بیکار الدوله اعظم



ارسال‌ها: 13,575
تاریخ عضویت: Sep 2015
اعتبار: 1677.0
ارسال: #490
RE: The emergence of monsters
نیک: وایسا ببینم چی شد؟ اینجا کجاس؟
2016/11/04 02:58 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان