ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[shizuko yagami]

با ناراحتی گفتم:آره بعد از یک ماه ابدی میشه!
در حالی که اشکام رو پاک میکردم گفتم:پس سوزان کجاست،رفت یه دونه ماهی بخره

[!Emily]

با نگرانی به در نگاه میکنم و میگم:توی این موقعیت ما نباید از هم جدا شیم

[shizuko yagami]

توی کتاب تاریخ نوشته کسی که یکی از ماهارو بکشه،قدرت شخصی که کشته شده رو به دست میارهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
همونجا نوشته طلسم وقتی به وجود میاد که مردم شهر مرگ بهش احتیاج داشته باشن:/

[!Emily]

آنا:یعنی شهر در خطره

[shizuko yagami]

یحتمل!
اونا دنبال ما هست!
تا مارو نکشن ول کن نیستن!!!
حالا که فکر میکنم ما قراره شهرمون رو نجات بدیم میبینم همش هم بد نیست!!
"به قیافه آستوس نگاه میکنم،باند پیچی هایش خیس شده بود"

[ⓜⓡ.TERABYTE]

خوب الا شدیم موجودات قدرت عجیب دار به همراه قدرت عجیب  خیلی مسخره است  همش تقصیر توهه شیزکو ی احم.. احم... ادامه نمی دهد 

[!Emily]

محتوای مخفی (Click to View)

بهتره منتظر دیانا باشیم بعد ایفا کنیم چون یک ساعت فقط داریم دعوا میکنیم

[shizuko yagami]

درحالی که چشمام پر اشکه فریاد میزنم:میدونم!

Spoiler (Click to View)

خب مزه ایفا به این دعوا هاشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Merliya]

تیم با خودش گفت:آخه الان وقت دعواکردنه!باید برم دنبال سوزان،اگه مشکلی براش پیش اومده باشه دیگه نمیتونیم خونواده هامون رو نجات بدیم! و سعی کرد شیزوکو رو آرام کند!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

یقعه شیزیکو رو می گیرد: خوب وقتی می دونستی چرا این بلا رو سر ما اوردی؟ با اشک چزا؟؟ این حقته  یک مشت توی صورت شیزکو می زند 

Spoiler (Click to View)

هیجان هم خوبست درد که نگرفت ؟