ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[!Emily]

میرم سمت شیزو و توماس و اونا رو از هم جدا میکنم و میگم:بچه ها این چی کاریه؟

[shizuko yagami]

در حالی که جای مشت توماس را با دست پوشاندم:من...من نمی دونستم که قراره این اتفاقا بیوفته،من...من معذرت میخوام....،
جای کبودی سریع خوب میشه...
توماس رو دیدم که داره گرگینه میشه

[Merliya]

تیم خطاب به توماس:اماتوماس،این ماهستیم که باید ناراحت باشیم،چون تو فقط خونه ات رو از دست دادی ولی ما...واشک در چشمانش حلقه میزند!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

اه اه اه لعنتی به سمت شیزکو دویدد تا چنگ بزنه این چه کاریه توماس وایسا صدای خودم بود اما دیر شده بود سعی کردم از روی شیزکو بپرم که پام به دستش خورد و محکم روی زمین افتادم و به حالت قبل برگشتم

[shizuko yagami]

با خودم فکر میکنم:اگه من کشته بشم طلسم تموم میشه،درسته توماس،زود باش

[!Emily]

محتوای مخفی (Click to View)

ای وای من حواسم نبود(خخخ)

[ⓜⓡ.TERABYTE]

پا می شم کشته بشی طلسم تموم می شه ؟ خوابی ؟ یا بیداری ؟ طلسم که شروع شد دیگه تا تموم شدن کار ما تموم نمی شه 

[shizuko yagami]

Spoiler (Click to View)

من با خودم فکر کردم،نفس جان تو نباید بفهمی من چی فکر میکنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

رو به توماس:ممنون که منو نکشتی(سعی میکنم بایستم"

[hast¥a]

*استوس اروم به هوش مياد و وعض بوجود اومده رو ميبينه*
استوس: اييييينجاااااا چه خبرهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟

[shizuko yagami]

شیزو با شنیدن صدای آسوس بلند میود و به او میگوید:حالت چطوره...خوبی؟؟