ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[Ryoma]

آدم معمولی برنارد : من موندم چرا هیچ کس اینجا نمیاد منو بخوره و.............. کنه مگه من آدم معمولی نیستم ؟به هیچ دردی هم که نمی خورم

[ملیکا ایچیزن]

آنجل در حالی که دستش رو به شکمش می ماله: به به تو خونتون چیزای خوشمزه ای پیدا می شه ها، البته من فقط یه تیکه کوچیک خوردم.

[مین جی]

پری:وسط حرف نپر ! اصلا کی میاد تو رو بخوره !ضمانت کامل می دم،کمتر از دو دقیقه بالات بیارن!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

من که ادم نمی خورم تو حالت معمولیم ولی اگه عصبی شم می خورمت پس ساکت شو

[Ryoma]

برنارد آدم معمولی : باشه بابا منو نخورین فکنم من اینجا اضافیم پس فعلا میرم خونمون (و درم میبنده و سریع به سمت خونه مودوئه)

[ملیکا ایچیزن]

آنجل:دوس دارید اون چیزی که پیدا کردم وخوردم رو نشونتون بدم( بعد یهو یه کیک بزرگ ازتو جیبم در میارم ،) ایناها اینه کی از اینا دوس داره؟

[ⓜⓡ.TERABYTE]

این چرا رفت؟؟ خفاش پری یکی بگیرتش

[مین جی]

پری:من خفاش نیستم. اصلا هم دوست ندارم دوباره به حالت قبلیم برگردم!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

نگفتم خفاشی که من شیزویوکی رو صدا زدم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه حالا اون و بگیر

[aika_chan]

(سام که خود را شبیه خون آشام کرده بود)شما ها بشینید!