ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[shizuko yagami]

بلند داد میزنم:سوزان...ما خوناشام هارا دست کم نگیریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دستم را روی شانه آنا میگزارم و میگویم:چه صحنه خشنی!!

[مین جی]

اتفاقات زیادی افتاده بود.وقتی به قصر پریان رفتم ،هیچ کس نبود .هیچ چیزی نبود!
و بعد گردنبند الماسی ام از خود نور ساتع کرد و من با نور ان از جایی دیگر سر در اوردم.بله.ان ا انجا بودند! جلو رفتم. و درست زمانی که خون اشام او را گاز گرفت ان پیرزن خرفت ،گردن انجل را گرفت تا با جادوی سیاهش در اخرین لحظات ان را چون ظرفی چینی بشکند که من دست راستم را بالا اوردم و بعد جادوگر دود شد و رفت .ناگهان دوباره خودم را بزرگ کردم و انجل رو از پشت بغل کردم. قیافه ام جدی بود ولی همین که چشمانم تو چشم های انجل افتاد دوباره همون جان همیشگی شدم ..

[!Emily]

(2016/07/05 01:21 PM)Reiji sakamaki نوشته شده توسط:  بلند داد میزنم:سوزان...ما خوناشام هارا دست کم نگیریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دستم را روی شانه آنا میگزارم و میگویم:چه صحنه خشنی!!

میلرزم و میگم :خیلی وحشتناکهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[shizuko yagami]

خنده شیطانی میکنم و میگویم:نه وحشت ناک تر از این!
وقبل از این که خون های روی دستم خشک بشوند آنهارا لیسیدم!

[ملیکا ایچیزن]

(2016/07/05 01:24 PM)مین جی نوشته شده توسط:  اتفاقات زیادی افتاده بود.وقتی به قصر پریان رفتم ،هیچ کس نبود .هیچ چیزی نبود!
و بعد گردنبند الماسی ام از خود نور ساتع کرد و من با نور ان از جایی دیگر سر در اوردم.بله.ان ا انجا بودند! جلو رفتم. و درست زمانی که خون اشام او را گاز گرفت ان پیرزن خرفت ،گردن انجل را گرفت تا با جادوی سیاهش در اخرین لحظات ان را چون ظرفی چینی بشکند که من دست راستم را بالا اوردم و بعد جادوگر دود شد و رفت .ناگهان دوباره خودم را بزرگ کردم و انجل رو از پشت بغل کردم. قیافه ام جدی بود ولی همین که چشمانم تو چشم های انجل افتاد دوباره همون جان همیشگی شدم ..

تو....تو داشتی من رو نجات می دادی.
متشکرم می دونستم ته قلبت یه چیزی داریمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[!Emily]

(2016/07/05 01:30 PM)Reiji sakamaki نوشته شده توسط:  خنده شیطانی میکنم و میگویم:نه وحشت ناک تر از این!
وقبل از این که خون های روی دستم خشک بشوند آنهارا لیسیدم!

با خودم میگم :یا خدااااااااا اینا دیگه کی هستن

[shizuko yagami]

نبرد سختی بین سوزان و اون عفرته در گرفته!
فریاد میزنم:بیام کمکت؟؟

[Hitara]

مثل همیشه داشتم میگشتم که یه چند نفری رو دیدم
اینا دیگه کین؟؟
به پشت کسی که به نظرم خون آشام بود رفتم و گفتم:اینجا چه خبره؟؟

[!Emily]

رو به شیزو میگم:سوزان از پسش بر میاد بهتر نیست بریم ببینیم آنجل کجاست

[shizuko yagami]

-درسته آنا...اووووف صدای ادوارد میاد!ادوارد...ادوارد...