ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[shizuko yagami]

محتوای مخفی (Click to View)

بچه ها ایفارو تا فردا نگه دارید!
نمیشه 2 نفری برد جلو!

[ⓜⓡ.TERABYTE]

محتوای مخفی (Click to View)

خلاصه کجایی؟ دقیقا کجایی ؟ کجایی تو بی من؟ خلاصه کجــایی؟ خلاصه بدید :مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

جان:چرند نگین .اصلا هم این طور نیست .انا هم یه تختش کمه!اصلا نداره. من؟ها ها!فکر کردی .بعد خوراکی مورد علاقمو اوردم و روش خامه زدم.پودینگ باهاش خیلی حال میده و به حالت اعتراض خوردمش!
من:چرندیات. از کی تا حالا خودم نمی دونم.... از دست این زنا!

بعد برای خلاصی از متلک این ها گفتم:یه بتر دیگه چرندیات بشنوم من می دونم و شما!در ضمن این برنارد دست و پا چلفتی رو کی میارن!من که تا ابد نمی تونم جای پدرم به مسائل پریان رسیدگی کنم.اصلا تجربشم ندارم!

محتوای مخفی (Click to View)

خوبه خودمم دخترم.می بینین چه تو نقش فرو رفتم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[!Emily]

وارد کلبه شدم و آهی کشیدم و گفتم:بفرماید اینم برنارد خان ، خسته شدم از گشتن هیچی نیست من بخورم؟

[ⓜⓡ.TERABYTE]

توماس وارد کلبه می شه : اینجا چه خبره جادوگران سیاه بعد به ما حمله می کنن ؟ لعنتی این صدا ها چیه توی مغز من اههههههههههههههههههههه

[مین جی]

جان:چی میگی با خودت؟ بیتوجه به او به خوردن ادامه دادم و با لبخندی موذیانه گفتم:که من خفاش بخورم هان؟هاهاها .حالا جلوتون پودینگ و خامه می خورم چشتون دراد مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
درضمن انا دیگه نمی خوام چیزی در اون مورد بشنوم .دیگه ام با حدس و گمان ضربان قلبم نبر و ندوز!فهمیدی ؟ مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه هوا برتون نداره!هیچ کس رو من تاثیری نداره!
ادم گاهی اوقات به سرش میزنه منم به سرم زد!واسه یه لحظه ی خیلی کوتاه !!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بعد تو ذهنم تصویر توماس رو در حال اعدام تصور کردم و اینجوری دق و دلی همه ی متلک هاشو سرش خراب کردم و دلم خنک شد چون همش زیر لب بهم میخندید.

[!Emily]

با بیخیالی رو مبل نشستم و گفتم:بزار از راه برسم بعد شروع کنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
حالا هم لطفا به جای این حرف ها یه چی بدین من بخورم

[ⓜⓡ.TERABYTE]

اعدام من الا داشتی به این فکر می کردی من چجوری تونستم بفهمم ها ؟

[!Emily]

با تعجب به توماس نگاه کردم و گفتم:خوبی توماس؟
بعد با افسوس سرم رو تکون دادمو گفتم:چرا همتون امروز اینقدر عجیب شدین اون از شیزوکو که زخمش یهویی خوب شد اینم از تو!!!!!!!!!!

[Ryoma]

(برنارد کم کم در حال بهوش آمدن) : آخخخخخ سرم اینجا کجاس ؟ من کجام ؟ من کیم ؟ چرا شما همتون قیافتون عجیب و غریبه (اسلو موشون)