ایفای نقش خیالی شهر مرگ

[Ryoma]

برنارد رو به آستوس:آه این درخواستت سخه و من الان نمیتونم آروم باشم چون رگای گردنم خیلی درد میکنه اگه میفهمید نمی دزدیدش
بلند و با عصبانیت زیاد : سارا خون آشام پلید نفهمیدی؟بگو کار تو بوده تو منو تبدیل به شیطان کردی و تو هر وقت بخوای منو شیطان می کنی؟
رو به سارا دوباره : ببینم تو چه زری زدی تو حق نداری اون بکشی فهمیدی؟

[Princess-Sun]

استوس که خونش به جوش اومده بود داد زد : بهت گفتیم ولش کن جادوگر نفهم فکر کردی ما میزاریم تو راحت
اونو بکشی حالا نشونت میدم احمق (و با قدرت نشانش سعی میکنه جادوگر رو معلق کنه)

Spoiler (Click to View)

خخخ دیگه جو گیر شدم معذرت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[مین جی]

سارا با یک حرکت جلوشو میگیره و پرتش می کنه کنار.
سارا:بله کار خودم بوده! هر وقت.... شاید. بستگی داره به شرایطت . هر چه لیشتر ضعیف باشب. راحت تر!

محتوای مخفی (Click to View)

ببخشید پرتت کردم پرنسس سون جون.

[Ryoma]

برنارد خیلی خیلی عصبانی میشه و میگه : ای روانی احمق بیشعور به حسابت میرسم نمیزارم دیگه تبدیل به شیطانم کنی می کشمت با دستای خودم می کشمت دمار از روزگارت در میارم دیوونه روانی دیگه اون رومو بالا اوردی و داری دیوونم میکنی و دستش میره رو شمیرشو و داد میزنه : می کشمت احمق

محتوای مخفی (Click to View)

ببخشید دیگه خیلی جوگیر شدم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Princess-Sun]

استوس پرت میشه و میوفته رو زمین : آخخخخخ لعنتی !! عجب قدرتی داره دردم گرفت

Spoiler (Click to View)

خخخ عیب نداره عزیزم مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Ryoma]

برنارد که خیلی خیلی خیلی عصبانیه بلند میگه : تو جانو خیلی اذیت کردی . آنجلا رو دزدیدیو می خوای بکشیش . منو شیطان کرده بودی و باعث شدی من بهش شیزو آسیب جدی برسونم .
باعث شدی آنا به خاطر من جونشو به خطر بندازه و باعث شدی که اون ناراحت بشه و بترسه . تو به آستوس آسیب رسوندیو و اونو پرت کردی. تو منو دزدیدیو سعی کردی خونمو بخوری و از من در علیه دوستام استفاده کنی تو خیلی بلا سر من اوردی حالا اگه خودمو بیخیال شم دوستامو نمی شم . تو توماس و تیم و همه رو خیلی اذیت کردی خیلی نمی بخشمت نمی بخشمت انتقام میگیرم ازت حتی اگه جونمو از دست بدم .
و شمشیرشو در میاره می خواد بدوئه به سمت سارا که ................................................................................​............................................

[مین جی]

سارا:حالا انتقام میگیرم. انتقام میگیرم. ببینم اگه کسی که دوسش داری بمیره چیکا می تونی بکنی جان.دستش رو به تنفنگش میره درش میاره و به سمت انجل نشونه میره.جان:نه.....(صدایش در گوشش اکو پیدا می کند.)از دید جانجان:قل...بم. سرده!درد....اخربن چیزیه که یادمه و بعد تاریکی.

[Ryoma]

برنارد با اینکه خشکش زده : چی...چی ... میبینم.... تو.....جانو ...... کشتی.... تو ... بهترین دوستمو کشتی لعنتی......
و داد میزنه : جاننننننننننننننننننننننننننننننننن و میدوئه سمت جان زانو میزنه و جانو بغل میکنه و شروع به گریه کردن میکنه فقط گریه میکنه

[Princess-Sun]

استوس : جا .. جان ... (کشان کشان به سمت جان و برنارد میره) : جا .. جان ... جان با تو ام چشاتو وا کن !!
داد میزنه : جاااااننننن (و بعد شروع به گریه میکنه) !!! کمی بعد عصبی میشه بلند میشه و با صدای بلند به سارا میگه : میکشمت جادوگر عوضی
(معذرت )
 

[ملیکا ایچیزن]

آنجل که جلوی چشماش رو با دست گرفته بود ، اروم چشماش رو باز می کنه. وجان رو می بینه که زخمی روی زمین افتاده،درحالی که متعجبه و ناراحته واشک توی چشماش حلقه زده روبه سارا می کنه و: تو، تو چی کار کردی ، چرا ....چ....اه من چرا باید از تو این سوال رو بکنم خب معلومه تو فقط یه موجود پستی. بعد یه نگاه به جان می کنه ودر حال اشک ریختن سرش رو پایین می اندازه.