ایفای نقش در final fantasy

[Giga Byte]

(صدای نا آشنا یازو رو ترک کرد و یازو توی گردابی از جریان زندگی سقوط میکنه.)
یازو:م...مادر....(صدای غریبی به یازو نزدیک میشه.)
صدای غریب:پسرم

[اسپرینگ ولد]

سفیروت به ارامی یازو را تحت نظر داشت ،فردی یازو رو صدا میزد .
سفیروت جلو رفت وگفت : یازو اتفاقی برات افتاده

[suisen]

(2015/05/25 04:00 PM)Nina-TK نوشته شده توسط:  (صدای نا آشنا یازو رو ترک کرد و یازو توی گردابی از جریان زندگی سقوط میکنه.)
یازو:م...مادر....(صدای غریبی به یازو نزدیک میشه.)
صدای غریب:پسرم

 کلود با شنیدن صدای سفیروث و فرو رفتن یازو در گرداب کاملا گیج شده بود

[Giga Byte]

(یازو به سمت اون صدای غریب میره.)
یازو:تو مادر منی؟
صدای ناآشنا: بله پسرم!
یازو:پس بهم بگو یازو کجاست؟لوز کجاست؟چرا من باید اینجا باشم؟
صدای نا آشنا: یازو!تو...از امتحانت سربلند بیرون اومدی.

[اسپرینگ ولد]

سفیروت همین طور فقط یازو را نگاه میکرد بی انکه حتی از جایش تکانی بخورپ

[suisen]

 کلود ： زک ، اریس میدونم صدامو میشنوید پس برای مدتی این دو نفرو همین جا نگه دارید . بزارید با خیال راحت دنبال دوستام بگردم .
کلود به بیرون از جریان زندگی پرتاب شد . وقتی به خودش اومد دیگر زیر آوار نبود .
کلود ： کسی اینجاست؟
پس از فکر کردن یادش افتاد که از اون سه نفر جنسیس باقی مانده .کلود به سوی خونه روونه شد.

[اسپرینگ ولد]

سفیروث : دیگه چیزی نمونده تا پایان کار همتون .اره برو بیش تیفا.
زود تر پسر خوب.

[اسپرینگ ولد]

سفیروت همین طور منتظر برگشتن کلود بود .

[Giga Byte]

( یازو درحال نگاه کردن به مادر.)
یازو:م...مادر!لوز پیش توئه؟
برادر زک چطور؟

[اسپرینگ ولد]

سفیروث برگشت وبه سمت یازو خیره شد.
اشک در چشمانش حلقه زد.