ایفای نقش شخصیت های خیالی فاینال فانتزی

[Aisan]

آیس به جلو میخزد و و به مانع وایر میرسد.
دستم را جلو می آورم و یک بار مشت و بعد بازش میکنم و مانع نابود مشود

[white knight]

حمله آغاز میشه به وسط سپاه مدگان وشیاطین میپرم برای دست گرمی چندتاشون رو با شمشیرم از سر راه برمیدارم اما هر چی جنگ ادامه پیدا میکنه قدرت بیشتری احساس میکنم خیلی از حرکتام دست خودم نیست و حس میکنم کم کم دارم خودمو نشون میدم نبرد سنگینیه جین واقعا برای جنگ خوب آماده شده بود شمشیرم رو توی قفسه ی سینه یک شیطان فرو میبرم و او پودر میشه قبل از اینکه بتونم دوباره گارد بگیرم سلاح یکی از اونا محکم به شکمم میخوره وپرتم میده وقتی بلند میشم میتونم مرگ وزندگی رو حس کنم و برای اولین بار میفهمم که من سایا خدای مرگ هستم.
جسمم در هوا شناور میشه تن صدام و چشمام تغییر پیداکردن بالای سر سپاه مردگان وشیاطین ایستادم با همان صدای دورگه که به طرز وحستناکی میپیچد و با لحنی بی احساس میگم:هیچ کس نمیتونه از مرگ فرار کنه.
هیولای مرگ را احضار میکنم که سایه سیاهی روی سر آن ها میاندازد و کمی بعد رشته های سیاهی از جایی نامشخص به سمت مردگان وشیاطین حمله میکنن دور گردنشان میپیچند و جانشان را میگیرد...

[Death]

ناگهان شمشیری به سمتم میاد .... هم کارت بد نیست ..,ولی اون یه بدل از من بود .... هنوز خیلی جوونی .... مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
orochi احضار شو ...... با احضار اوروچی به اون پسر حمله میکنم .... 

[Aisan]

نباید خیلی دخالت کنم
مهم ترین وظیفه من زنده نگه داشتن اعضای ثاندر و پیش بردن مبارزه است
پس در آسمان چرخ می زنم...
نایت بیشترین خطر را حس میکند؛در نزدیکی اش میمانم تا صدمه نبیند

[Noctis_P]

پوزخندی میزنم و میگویم:باید دشمنت رو بهتر بشناسی...کریستال از من محافظت میکنه(هر ده شمشیرم دورم میچرخند)
به جین اشاره میکنم و یکی از شمشیر هایم به سمت جین میرود(با سرعت)

[Death]

سفیروث .... من این جنگ رو به تو میسپرم ..... و با حالت تبدیلم به شکل شیطانیم به نارسیس حمله میکنم و سر اژدها شو میبرم .... [img=24x22]richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif

[suisen]

عصبانیت جنوا را بخوبی حس میکردم .بدنم گر گرفت.
جنوا : بزار کمکت کنم ، قدرت یک فرشته از یه انسان خیلی بیشتره
بی اختیار تا وسط سپاه ثاندر نفوذ کردم و پوششی قوی محافظم بود. جنوا شهاب های آسمانی را احظار کرد .

[white knight]

نگاهم به وایر می افتد که در حال نابود کردن سپاه ثاندر است هیولای مرگ همین الآن هم حساب کار شیاطین و مردگان را میرسید یکی از تار های مرگ را به سمت وایر هدایت کردم ولی نه به قصد کشتنش وایر با شمشیرش تار را کنار زد وبا عصبانیت به من خیره شد

[Aisan]

سر آیس برای لحظه ای قطع میشود اما او نامیراست
درحال سقوط دوباره جان میگیرد و این بار یک سر دیگر هم بدست می آورد:
- تو شاید از انسان ها نباشی!اما قوی تراز اوناهم نیست
عصایم را دور سرم میچرخانم و گردبادی به وجود می آورم که تعادلش را بهم میریزد.
دو غول بزرگ به سمتش گام برمیداردند

[Death]

دو غول بزرگ به سمتم میان ..... درحالی که تعادلم رو از ازدست دادم اوروچی به اونا حمله میکنه .....
اسپاردا به سمت نارسیس حمله ور میشه .... و من به سایا حمله میکنم .... من و تو از یک جنسیم سایه و خاک ....