ایفای نقش شخصیت های خیالی فاینال فانتزی

[Aisan]

اسپارادا!مدت هاست که توی زندان من بودی!حالا یه هم نوع تورو آزاد کرده!
پرواز میکنم و به آسمان میروم نفس عمیق میکشم و دستانم را باز میکنم و در میان دستم آتش سردی درست میکنم.نقطه مرگ این به اصطلاح خدا!
جین فکر این جارا نکرده بود!آتش سرد که مرگ شیاطین است!آتش عظیم را به سمتش پرتاب میکنم و اسپاردا نابود می شود...
- تو هدف اصلی من هستی جین...

[Death]

اسپاردا نابود می شود ......
- ها من کاملا انتظار این حمله رو داشتم .... ولی اسپاردا به این راحتی ها نابود نمیشه .... با استفاده از شن های زمان اسپاردا رو برمیگردونم ...
-هربار که از مرگ برگرده قویتر از قبل میشه .... حالا با این چیکار میکنی ....

[Noctis_P]

سرم را به سوی وایر می چرخانم.با اینکه این را نمیخواستم اما...دیگر وقت نابودی اوست پنج تا از شمشیر هایم از من محافظت میکنند و پنج تای دیگر به سوی وایرلنس میروند

[Aisan]

دو الهه از ماه فرامیخوانم و اسپاردا را به آنها میسپارم
قدرتشان کمتر از من نیست
رو به جین :
-و حالا؟...

[white knight]

کنار نارسیس می ایستم و به جین میگم :من و تو از یه جنس نیستیم و شمشیر بزرگی را که اطرافم در هوا شناور است به سمتش پرتاب میکنم

[Noctis_P]

پنج شمشیر باقی مانده را نگاه میکنم...دوتارا با شدت به سمت سفیروت پرتاب میکنم و انهارا زیر گردنش میگذارم

[NoboraHaru]

اینبار نوبت من است سیاهچاله اطرافم را فرامیگیرد وتمامی چیزهای اطراف را به سمت خود جذب میکنم.
صداهایی ناهنجار تولید میکنم که غیر قابل تحمل اند وخیلی ترسناک اند.
اینبار با تمام قوا از وضعیت قبلیم تغییر پیدا میکنم.
حالا یک ابرنوع سیاهچاله فضایی شده ام.دیگر وضعیت اطرافم را بهرانی میکنم همه چیز را به درونم میبلعم.
سیاهچاله ای چگال ونابود ناپذیر.
یا فنا ناپذیر.
این پایان کار است.
بعد روبه نارسیس میکنم ومیگویم ：این اخر کار است.
برای همیشه باید به جنگها وجاه طلبی ها پایان بدهم.
شدت مکش سیاهچاله زیاد وزیاد تر میشود.
در حالی که دیگر بازگشتی برای هیچ کدام درکار نیست.

[suisen]

(2016/06/14 08:35 PM)Noctis_P نوشته شده توسط:  سرم را به سوی وایر می چرخانم.با اینکه این را نمیخواستم اما...دیگر وقت نابودی اوست پنج تا از شمشیر هایم از من محافظت میکنند و پنج تای دیگر به سوی وایرلنس میروند

جنوا : پیش خدای مرگ و انتقام فرزندانمو بگیرم.
از او جدا شدم .مطمئنا او دوباره میمرد .گویی که از نارسیس هدیه گرفته بودم را با متریای در درسته ادغام کردم.
- بهتره فقط اون دوتا ( نارسیس و جین ) باهم مبارزه کنن.
با فرورفتن شمشیر های نایت در بدنم،متریا فعال شده بود ،مانعی بین رییس هم با سپاهیانشون ساختم .و خونم روی تمام مانع را فرا گرفت و با شلیک قدرتم ،باران خون بر سر سپاهیان جاری شد و،در بدنشان نفوذ کرد و همه بخواب رفتند.
خونریزی ام را متوقف کردم و بسوی نایت رفتم.

[Death]

و حالا وقت نبرد تن به تنه ! شهاب سنگ طوفان نازل شو ......

________________________________________________________________

نمایی از محل برخورد .... مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

 

[NoboraHaru]

برشدت نیروی سیاهچاله افزوده میشود.اما دیگر قادر به کنترل ان نیستم.
ودیگر راهی برای کنترل ان ندارم.همه چیز به درونم بلعیده میشود.
عزیزان الان صحنه جنگ داره وارد یک سیهچاله چگال میشه.
حواستون باشه.
سیاهچاله داره همه شیاطین واسپاردا رو به داخل خودش میکشه.