ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[white knight]

(2016/06/19 06:25 PM)Death نوشته شده توسط:  

(2016/06/19 06:24 PM)'Miikasa Ackerman' نوشته شده توسط:  با خشم تکرار میکنم:این برگه هرچی که هست اسم شما تو لیست نیست
مسلما الان میگفت من یه بچم و نباید دخالت کنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

چرا اسمم هست اسم من مایکل ! عکسم هم اونجاست .......

گفتم:مهم نیست ما داریم میریم که نقشه ی محل شروعمون رو بگیریم از کسایی که امتحانمون کردن اگه تو هم انتخاب شده باشی میشناست دیگه.

[مین جی]

کمی عقب میرم چون اگه همین طور پیش می رفت دعوا رخ میداد. نمیتوتستم له هیچ کس اعتماد کنم .
 

[Miikasa Ackerman]

:دوستات
دوستان بیخیال بشیم بهتره گرد همایی رو یه وقت دیگه بزاریم
سعی میکنم کلافگیم را پنهان کنم
به ذهن پرسیلا،وویلا،مارتین و ماریا میروم
:بهتره بیخیال بشیم اون همون خدا کش حرفه ای هستش
ولی اینو نمیگم که دعوا کنیم الان همتون با من میاید تا گرد همایی
رو یه جای.دیگه برگزار کنیممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Death]

باشه پس منم با شما میام نقشرو بگیرم ...... به یک نفر زنگ میزنم (شما نمیدونید کیه )! ..... هی مامورای امتحان گیر هم منو میشناسن !؟
- اره مایکل نگران نباش ! حتی معلما هم تو رو میشناسن
پس از این به بعد مایکل صدام میکنین ! 
- برا امنیت خودته
خیله خب .... به سمت اونا میرم خب پس بهتره حرکت کنیم .... هر چند یکی از اونا بدجور داشت به من نگاه میکرد !
 

[white knight]

وویلا باشمشیرش بازی میکنه میدانستم گارد حمله داره رو به ارورا میگم هر چی جمع تصمیم بگیره به وویلا نگاه میکنم اون هم سرش را به موافقت تکان میدهد.
هردوی ما به یک چیز فکر میکنیم.

[Miikasa Ackerman]

پوفی میکشم و از روی کلافگی موهایم را میکشم
شاید الکی اینطور فکر کرده ام
:مهم نیست بهتره بریم داخلمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

پوزخندی می زنم و به راهم ادامه می دهم
این پسر خیلی باید حواسش رو جمع می کرد که نقشه اش لو نره

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

قبل از همه از کنار ان پسر ، مایکل رد شدم  سعی کردم تا انجا که میتوانم به او نگاه نکنم ، در همین چند دقیقه ذهنم را خیلی مشغول کرده بود ...
یعنی واقعا به گفته ی ارورا او یک شیطان بود؟ نه امکان نداشت ... چطور میشود که یک شیطان در ازمون قبول شود بدون اینکه حتی کسی اورا بشناسد !؟؟
با ورودمان به سالن به کلی موقعیت و انچه که چند لحظه پیش رخ داده بود را از یاد بردم و با دهان باز با اطراف خیره شدم ...

[مین جی]

موقعیت غیر منتظره ای بود و معلوم نبود الان دارن بقیه کجا میرن.من که حس جالبی نداشتم.پس برای اطمینان هم که شده بود پوششی نامرئی دورم ایجاد کردم.

[Miikasa Ackerman]

از بیرون تنها یک در معلوم بود بدون هیچ دیواری
وارد میشوم،سقف و دیوار های یخی،مانیتور هایی
که روی دیوار چسبیده اند،نسبتا بزرگ در وسط ان
میزی گرد قرمز رنگی قرار داشت،صندلی رو عقب میکشم
و میشینم،نگاهم را از مایکل پنهان میکنم خجالت کشیده ام
از اینکه به او تهمت زدممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه