زمان کنونی: 2024/06/28, 10:27 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/28, 10:27 AM



موضوع بسته شده است 
 
امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

The emergence of monsters

نویسنده پیام
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #11
RE: The emergence of monsters
در خانه ی اتویینگ هستم ؛هیچکس متوجه حضورم نشده است همانطور که نامرئی هستم با صدای آرامی می گویم:اتویینگ معلومه که به ضررته...اگه می خوای فردا تو قطار مامور نبینی به ناکتیس و سالیوان و بقیه میگم مامور نفرستن ،اما فرار فایده ای نداره
2016/06/19 01:21 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
مین جی
اونی که همیشه بهت لبخند می زنه



ارسال‌ها: 2,941
تاریخ عضویت: May 2015
اعتبار: 431.0
ارسال: #12
RE: The emergence of monsters
 چهره ام نگران بود نمیتوانستم حرفی بزنم یا شاید بهتره بگویم حرفی برای زدن نداشتم.برای لحظه ای نگاهی عمیق به بیرون کردم و با خودم گفتم :اگه بدونن ،اگه بفهمن ...
اه انقدر نگران بودم که متوجه نشدم این حرف را به طور کامل با خود نزدم بلکه کمی بلند گفتم که باعث شد چون زمزمه ای به گوش اتویینگ برسد.
چشمان اتویینگ که به سمت لیزا بود سریع تغییر جهت داد و به طرف من سو گرفت و به ابروانش حالتی نامشخص داد. ان لحظه خیلی تو فکر بودم به طوری که شنیدن کلماتی هم که از دهان اتویینگ خارج میشد هم سخت بود تا اینکه کم کم صدایش اوج گرفت و فهمیدم به من میگوید :سرینا ! ناگهان چشمانم را از دیدن اسمان شب دریغ کردم .گردنم را سریع کج کردم و به او با حالتی ننه من غریبم بازی زل زدم.ولی دیگر حرفی نزد و گفت : خب ... امروز روز سختی بوده .بهتره که....
برای لحظه ای فکر کردم ایا چیزی شنیده و بروی خودش نمی اورد. نه ...
2016/06/19 01:28 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #13
RE: The emergence of monsters
(همانطور که نامرئی ام)سرم را با تاسف تکان می دهم و می گویم:سرینا توهم بهتره یکم خودت رو قوی کنی ،با این قدرت هیچ شانسی در مقابل ما نداری ،همونطور که می دونی قدرت ما خیلی بیشتره
2016/06/19 01:46 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #14
RE: The emergence of monsters
ارام گفتم:سرینا.فردا اخرین شانسه.هوپیتال:من سر در نمیارم اصلا جرا این موجودات عجیب غریب پیداشون شده.اسکارلت:اوه بهتره این بحثهارو ول کنید.
من:وول چرخیدن که نمیشه.هوپیتال :اهان دنبال کار میگردی؟من:خب اگه بتونم اهنگری میکنم.اسکارلت:اینکار مردونست سرم را به طرف سرینا میچرخانم ومیگویم:نظر توچیه؟
ایزابل از راه میرسد وارام میگویم:چطوری ؟کم پیدایی؟میگم ما تصمیم داریم شهرو فردا ترک کنیم.نظرت چیه؟
2016/06/19 01:52 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #15
RE: The emergence of monsters
خم یازه ای کشیدم ودر حالی که تماشای مسابقات هاکی رو رها میکردم به صحنه افتاب در حال غروب خیره شده بود.به سمت پشت بام رفتم وبا صحنه ی عجیبی روبه رو شدم.دشمن که چه عرض کنم یک دوست قدیمی.
2016/06/19 02:05 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #16
RE: The emergence of monsters
با شنیدن صدای من تعجب میکند می گویم:چیه؟یادت رفته من کیم؟اوممم اومده بودم یه سر بهت بزنم اما دیدم تو که منو نمیبینی پس بهتره یه کاری کنم که صدام رو بشنوی و شنیدی خب چه خبر؟صدای مرگ رو میشنوی؟متوجه حضورت شده...خلی مشتاق دیدارته ،مرگ رو میگم خب خب خب زیاد حرف زدم...حرفی نداری؟
2016/06/19 02:10 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #17
RE: The emergence of monsters
من با سردی خشکی میگویم : دراگو اسمت هنوزم منو به یاد قدیما میندازه.خب این مهمه که الان دونصفت کنم.
اسلحه ام را برداشتم واز بین شمشیر وتفنگ تفنگ را انتخاب کردم وگفتم:سرعت گلوله من رد خور نداره.البته کارم با کلت هم بد نیست وبعد گفتم:لابد اومدی بگی ناکتیس تو فکر یه دام جدید واسه گیر انداختنمه اره ؟یا اومدی دست به غبضه شمشیر ببریو مبارزه کنی؟
بعد سلاحم هوشمندانه به شمشیر تفنگ دار تبدیل شد و گفتم:برای شروع فقط سرتو قطع میکنم.
2016/06/19 02:16 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #18
RE: The emergence of monsters
هووم زیادی خودتو بالا تصور می کنی ،در حال حاضر این جسم من نیست یه دختر کله شقی بود که می خواست کمک کنه منم قبول کردم این جسم اونه من احتیاج به جسم ندارم خودت بهتر میدونی احتیاج به توضیح نداره ،نه اومدم بگم مواظب برادر و خواهر کوچولوت باش اگه جای تو بودم بیشتر حواسم بهشون بود اما خوشحالم که جای تو نیستم ...پس تو میخوای مبارزه کنیم؟باشه من اماده ام
گارد می گیرم. و می گویم :من با سلاح مبارزه نمی کنم ، یا با جادو یا با نیروی بدنی خودم ،البته مال خودم نه این دختره
2016/06/19 02:22 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
NoboraHaru
((Sephiroth))

*


ارسال‌ها: 2,370
تاریخ عضویت: Jun 2015
اعتبار: 483.0
ارسال: #19
RE: The emergence of monsters
ارام وخشن طوری که اورا میترسانم میگویم:خب پس پدرتو در میارم.بعد گاردم را باز میکنم.با حرکتی سر میخورم ضربه شدیدی به او میزنم.بعد به هوا میپرم و درست روبه رویش فرود می ایم ومیگویم:خب هوپیتال واسکارلت بلدن از خودشون مواظبت کنن.لازم نیست شما بترسید.
بعد او حمله ور شد وبا حالت شمشیر تفنگدار به او شلیک کردم.روی دور خود کار هم شلیک میکردم وهم شمشیر میزدم.
2016/06/19 02:32 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
Noctis_P
Жиight



ارسال‌ها: 5,627
تاریخ عضویت: Jul 2015
اعتبار: 604.0
ارسال: #20
RE: The emergence of monsters
طوری عمل می کنم انگار نهایت قدرت را به کار بسته ام اما در حقیقت هیچ کاری نمی کنم
با صدای دورگه ای می گویم:جزای این کارت رو میبینی
آتشی به سوی او پرتاب میکنم و به بازوی شمت راستش برخورد می کند و آسیب می بیندخنده شیطانیی می کنم و بعد ناپدید میشوم
2016/06/19 02:42 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
موضوع بسته شده است 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان